از نزدیک
مثال:
If people had previously heard things from afar, they now saw the power of the Islamic Republic from up close.
اگر مردم سابقا از دور چیزهایی شنیده بودند، آنها الان قدرت جمهوری اسلامی را از نزدیک دیدند.
مثال:
اگر مردم سابقا از دور چیزهایی شنیده بودند، آنها الان قدرت جمهوری اسلامی را از نزدیک دیدند.
احساسِ مهر داشتن
مهر، عطوفت، دلبستگی
مهر، عطوفت، دلبستگی
در جزئیات بیشتر
.
واضح تر
مثال:
New cameras have a zoom lenses that can capture up close details
.
واضح تر
مثال:
خیلی آروم بغلت کردم و نزدیک سینه ام نگه داشتم.
تقریبا شخصی
از نزدیک
مثال
انقدر نزدیک
از نزدیک
از فاصله نزدیک
از فاصله نزدیک ، از نزدیک
از نزدیک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)