unzip

/ənˈzɪp//ˌʌnˈzɪp/

معنی: جدا کردن، زیپ لباس را باز کردن
معانی دیگر: (زیپ چیزی را) باز کردن، (زیپ) باز شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unzips, unzipping, unzipped
• : تعریف: to open the zipper of (a garment, suitcase, or the like).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become unzipped.

جمله های نمونه

1. Unzip the icons into a sub-directory.
[ترجمه گوگل]آیکون ها را در یک زیر شاخه باز کنید
[ترجمه ترگمان]شمایل ها را به یک دایرکتوری زیر دایرکتوری تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In chess, the idea is to unzip your opponent.
[ترجمه گوگل]در شطرنج، ایده این است که حریف خود را باز کنید
[ترجمه ترگمان]در شطرنج، ایده to کردن رقیب تان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Patrick saw him unzip a small pocket.
[ترجمه گوگل]پاتریک او را دید که زیپ یک جیب کوچک را باز کرد
[ترجمه ترگمان]پاتریک \"اونو با یه جیب کوچیک دیده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unzip, nudge your way in and keep an eye out for bar staff.
[ترجمه گوگل]زیپ را باز کنید، به سمت داخل بروید و مراقب کارکنان بار باشید
[ترجمه ترگمان]زیپ رو بزن تو و حواست به متصدی بار باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Download the attached ZIP file, and unzip it to some temporary directory.
[ترجمه گوگل]فایل ZIP پیوست شده را دانلود کنید و آن را در فهرستی موقت از حالت فشرده خارج کنید
[ترجمه ترگمان]فایل ZIP متصل را دانلود کنید و سپس آن را به یک دایرکتوری موقت باز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To install, unzip the file and go into the folder named " Roots of Yggdrassil "
[ترجمه گوگل]برای نصب فایل را از حالت فشرده خارج کرده و وارد پوشه ای به نام Roots of Yggdrassil شوید
[ترجمه ترگمان]برای نصب، باز کردن فایل و وارد کردن پوشه به نام \"ریشه های of\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unzip the contents to a directory on your hard drive or floppy diskette.
[ترجمه گوگل]محتویات را در پوشه ای روی هارد دیسک یا فلاپی دیسکت باز کنید
[ترجمه ترگمان]ارسال محتویات به دایرکتوری در دیسک سخت یا دیسک نرم دیسک نرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wouldn't it be easier to unzip the bag and see what shape our vic is in?
[ترجمه گوگل]آیا راحت تر نیست که زیپ کیف را باز کنیم و ببینیم ویک ما در چه شکلی است؟
[ترجمه ترگمان]بهتر نیست کیف رو باز کنی و ببینی مقتول چه شکلی - ه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Download this file and unzip it into a temporary directory.
[ترجمه گوگل]این فایل را دانلود کرده و آن را در یک پوشه موقت از حالت فشرده خارج کنید
[ترجمه ترگمان]این فایل را دانلود کرده و در یک دایرکتوری موقت باز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The first file you should download and unzip is, of course, the main chat application file: ajax_chat-0. tar. gz.
[ترجمه گوگل]اولین فایلی که باید دانلود و از حالت فشرده خارج کنید، البته فایل اصلی برنامه چت است: ajax_chat-0 تار gz
[ترجمه ترگمان]اولین پرونده ای که باید دانلود کنید و unzip بسته شود، فایل برنامه گپ اصلی: ajax _ chat _ ۰ قیر gz
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When you reach a belay station, unzip the pit vents and let off some steam.
[ترجمه گوگل]هنگامی که به یک ایستگاه نگهبانی رسیدید، دریچه های گودال را باز کنید و مقداری بخار خارج کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که به یک ایستگاه belay رسیدید، the را باز کرده و کمی بخار بیرون بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unzip a zip file, save all files on disk and return information about each file.
[ترجمه گوگل]یک فایل فشرده را از حالت فشرده خارج کنید، همه فایل ها را روی دیسک ذخیره کنید و اطلاعات مربوط به هر فایل را برگردانید
[ترجمه ترگمان]فایل زیپ دار، ذخیره همه پرونده ها روی دیسک و اطلاعات بازگشت در مورد هر پرونده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unzip the files found in this article to the . . . data/domino/html directory.
[ترجمه گوگل]فایل های موجود در این مقاله را از حالت فشرده خارج کنید دایرکتوری data/domino/html
[ترجمه ترگمان]فایل های موجود در این مقاله را در دایرکتوری اطلاعات \/ domino \/ html یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Try to decompress the first file by calling unzip with the guessed password.
[ترجمه گوگل]سعی کنید فایل اول را با فراخوانی unzip با رمز عبور حدس زده از حالت فشرده خارج کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید با فراخوانی unzip با گذرواژه درست، اولین فایل را وارد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدا کردن (فعل)
chop, cut off, disconnect, intercept, rupture, analyze, choose, part, divide, dispart, amputate, separate, unzip, detach, segregate, try, calve, select, rive, cleave, unlink, pick out, sequester, insulate, dissociate, disassociate, individuate, disunite, draw off, enisle, excide, exscind, lixiviate, uncouple, prescind, seclude, sequestrate, sever, sunder, untwist

زیپ لباس را باز کردن (فعل)
unzip

تخصصی

[] شکافیدن مسیر

انگلیسی به انگلیسی

• open a zipper, unfasten a zipper; decompress one or more files that have been archived by means of a data compression format (computers)
when you unzip something which is fastened by a zip, you unfasten it.

پیشنهاد کاربران

معنی اصلی و جملات معمولی با unzipped:
Unzipped یعنی باز کردن زیپ یا باز بودن زیپ چیزی مثل لباس، کیف، چمدان و. . .
1. Your backpack is unzipped—you might lose your things!
کوله پشتی ات باز است — ممکن است وسایلت بیفتد!
...
[مشاهده متن کامل]

2. He forgot to zip up and walked around with his pants unzipped.
فراموش کرد زیپ شلوارش را ببندد و با زیپ باز راه می رفت.
3. She quickly unzipped her jacket because it was too hot.
او سریع ژاکتش را باز کرد چون هوا خیلی گرم بود.
4. The suitcase was unzipped and clothes were spilling out.
چمدان باز شده بود و لباس ها بیرون ریخته بودند.
5. Make sure your tent is unzipped so you can get some fresh air.
مطمئن شو زیپ چادرت باز است تا هوای تازه وارد شود.
6. I accidentally left my laptop bag unzipped all day.
تصادفی کیف لپ تاپم را تمام روز باز گذاشتم.
- - -
معنی استعاری و غیررسمی با جملات:
Unzipped به صورت غیررسمی یعنی لو رفتن، رسوا شدن، یا بی احتیاط بودن؛ یعنی وقتی کسی ناخواسته چیزی را فاش می کند یا ضعف و نقطه ضعفش آشکار می شود.
1. He got unzipped during the interview when he accidentally revealed confidential info.
او در مصاحبه لو رفت وقتی به اشتباه اطلاعات محرمانه را فاش کرد.
2. The politician was unzipped by the media after the scandal broke out.
بعد از افشای رسوایی، سیاستمدار توسط رسانه ها زیر ذره بین رفت و رازهایش لو رفت.
3. Don’t get unzipped in front of your boss—keep your cool!
جلوی رئیس ات لو نرو — خونسرد باش!
4. She felt completely unzipped after that embarrassing mistake.
بعد از اون اشتباه شرم آور، احساس کرد کامل رسوا شده.
5. Sometimes when you’re tired, your brain feels totally unzipped and you can’t focus.
گاهی وقتی خسته ای، حس می کنی مغزت کاملاً باز شده و نمی توانی تمرکز کنی.
Chatgpt

در اوردن یک فایل از حالت zip
باز کردن زیپ