unwound


زمان گذشته و اسم مفعول: unwind

جمله های نمونه

1. She unwound the wool from the ball.
[ترجمه گوگل]او پشم را از توپ باز کرد
[ترجمه ترگمان]پشم را از توپ جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He unwound the bandage from his ankle.
[ترجمه گوگل]بانداژ را از مچ پا باز کرد
[ترجمه ترگمان]بانداژ را از مچ پایش جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He unwound the scarf from his neck.
[ترجمه گوگل]روسری را از گردنش باز کرد
[ترجمه ترگمان]روسری را از گردن جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One of them unwound a length of rope from around his waist.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها طنابی را از دور کمرش باز کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها طناب را از دور کمرش باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The thread unwound a little more.
[ترجمه گوگل]نخ کمی بیشتر باز شد
[ترجمه ترگمان]نخ باز هم باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bandage gradually unwound and fell off.
[ترجمه گوگل]باند به تدریج باز شد و افتاد
[ترجمه ترگمان]نوار تیر به تدریج باز شد و از هم جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He unwound the rope to its full extent.
[ترجمه گوگل]طناب را تا حد کامل باز کرد
[ترجمه ترگمان]طناب را تا حدی باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He unwound his scarf from his neck.
[ترجمه گوگل]روسری اش را از گردنش باز کرد
[ترجمه ترگمان]روسری خود را از گردن جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The path unwound before them.
[ترجمه گوگل]مسیری که پیش رویشان باز شد
[ترجمه ترگمان]راه باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He unwound himself and stood up, grinned unrepentantly at them both and sauntered out.
[ترجمه گوگل]خودش را باز کرد و از جایش بلند شد، پوزخندی پشیمانانه به هر دوی آنها زد و به بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]خودش را جدا کرد و بلند شد و به هر دوی آن ها لبخند زد و بی هدف از خانه خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When he unwound the rope from the cleat the bell rang once.
[ترجمه گوگل]وقتی طناب را از بند باز کرد، زنگ یک بار به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]وقتی طناب را باز کرد صدای زنگ ساعت به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What did it, I think, was how she unwound her braided black hair and re-wrapped it over her forehead.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم این کار این بود که چگونه موهای سیاه بافته‌اش را باز کرد و دوباره روی پیشانی‌اش پیچید
[ترجمه ترگمان]چیزی که فکر می کنم این بود که چطور موهای سیاه braided را باز کرده بود و آن را روی پیشانی اش پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She unwound the curtain, then wet her fingers and patted his mussed gray hair.
[ترجمه گوگل]پرده را باز کرد، سپس انگشتانش را خیس کرد و دستی به موهای خاکستری ژولیده اش زد
[ترجمه ترگمان]پرده را باز کرد و انگشت هایش را خیس کرد و موهای خاکست ریش را نوازش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It seems we've unwound an ampersand and pulled it like a cracker.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ما یک آمپرسند را باز کرده ایم و آن را مانند یک ترقه کشیده ایم
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ما یک ampersand را جدا کرده ایم و مثل ترقه از آن بیرون کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unwound is the past tense and past participle of unwind.

پیشنهاد کاربران

بپرس