unworried

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of worried.
مشابه: carefree, secure

جمله های نمونه

1. He seemed unworried by the small matter of the war that was in progress.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او از موضوع کوچک جنگی که در جریان بود نگران نبود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید از مساله کوچکی که در حال پیشرفت بود نگران شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Benefits for commuters and migrants leave Swedes unworried by tales of Danish ghettos in Malmo.
[ترجمه گوگل]مزایا برای مسافران و مهاجران، سوئدی ها را نگران داستان های یهودی نشین دانمارکی در مالمو نمی کند
[ترجمه ترگمان]Benefits برای مسافران و مهاجران سوئدی را ترک می کنند تا با داستان های ghettos دانمارک در Malmo ایستادگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She appeared unworried by criticism.
[ترجمه گوگل]او از انتقادها نگران نبود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که از من انتقاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Boss unworried, Company secure, Customer Relieved" is our company's pledge. "
[ترجمه گوگل]رئیس بدون نگرانی، شرکت ایمن، مشتری آسوده خاطر است" تعهد شرکت ما است "
[ترجمه ترگمان]رئیس منتظر است، شرکت ایمن، مشتری آسوده خاطر \"، تعهد شرکت ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Firms profess to be unworried by recession, since whisky they make now cannot be sold for years anyway.
[ترجمه گوگل]شرکت‌ها ادعا می‌کنند که نگران رکود نیستند، زیرا ویسکی که اکنون تولید می‌کنند نمی‌توانند برای سال‌ها فروخته شوند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها ادعا می کنند که باید با رکود مواجه شوند، زیرا ویسکی که آن ها اکنون تولید می کنند به هر حال نمی توانند به مدت چند سال فروخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It brings with it relaxation, rest, and an unworried state of mind.
[ترجمه گوگل]آرامش، استراحت، و حالت ذهنی بدون نگرانی را به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]آن با آرامش، استراحت و حالت تدافعی ذهن آشنا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He felt fine today; sound and good and unworried and happy.
[ترجمه گوگل]او امروز احساس خوبی داشت سالم و خوب و بی دغدغه و شاد
[ترجمه ترگمان]او امروز حالش خوب بود؛ خوب و مهربان و محتاط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't tell me you are unworried.
[ترجمه گوگل]به من نگو ​​که نگران نیستی
[ترجمه ترگمان]به من نگو که نباید نگران باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many Americans seem unworried, the survey showed.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی نشان داد که بسیاری از آمریکایی ها نگران به نظر نمی رسند
[ترجمه ترگمان]این بررسی نشان داد که بسیاری از آمریکایی ها محتاطانه به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I hope my life is happy and unworried.
[ترجمه گوگل]امیدوارم زندگیم شاد و بی دغدغه باشد
[ترجمه ترگمان] امیدوارم زندگی من شاد و unworried باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fearless and unworried at all times, whether dealing with religious debate, a patricidal prince, or a murderous outlaw.
[ترجمه گوگل]بی باک و بدون نگرانی در همه حال، چه درگیر بحث مذهبی، چه یک شاهزاده پدرکش یا یک قانون شکن قاتل
[ترجمه ترگمان]در تمام اوقات، خواه با بحث مذهبی، یک شاهزاده patricidal و یا یک یاغی جنایتکار سر و کار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is an unworried girl.
[ترجمه گوگل]او یک دختر بی دغدغه است
[ترجمه ترگمان]او یک دختر نگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Certainly, the politicians seem unworried.
[ترجمه گوگل]مطمئناً سیاستمداران نگران به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که سیاستمداران از آن می ترسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Since Mr. Obama took office, they have engaged in relentless obstruction, obviously unworried about how their actions would look or be reported.
[ترجمه گوگل]از زمان روی کار آمدن آقای اوباما، آنها درگیر مانع تراشی های بی امان شده اند و آشکارا نگران این نبودند که اقدامات خود چگونه به نظر می رسد یا گزارش می شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که آقای اوباما دفتر را به دست گرفت، آن ها در ممانعت بیرحمانه درگیر شده اند بدیهی است از اینکه اقدامات آن ها چگونه به نظر خواهد رسید یا گزارش نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not anxious or worried

پیشنهاد کاربران

بپرس