unwholesome

/ʌnˈhoʊlsəm//ʌnˈhəʊlsəm/

معنی: مضر، ناگوار، غیر سالم، ناپاک
معانی دیگر: (خوراک یا تفریحات وغیره) ناسالم، زیانبخش، ناگوارا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unwholesomely (adv.), unwholesomeness (n.)
(1) تعریف: harmful to one's physical or emotional health; unhealthy.
مترادف: deleterious, insalubrious, noisome, noxious, unhealthful, unhealthy
متضاد: healthy, wholesome
مشابه: bad, harmful, hurtful, injurious, pernicious, poisonous

- unwholesome junk food
[ترجمه گوگل] غذای ناسالم ناسالم
[ترجمه ترگمان] غذای ناسالم و ناسالم،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: looking unhealthy or diseased.
مترادف: sickly, unhealthy
متضاد: healthy, wholesome
مشابه: anemic, morbid

- an unwholesome appearance
[ترجمه گوگل] ظاهری ناسالم
[ترجمه ترگمان] ظاهر ناخوشایندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: morally objectionable or unhealthy.
مترادف: impure, unhealthy
متضاد: wholesome
مشابه: corrupt, demoralizing, depraved, dirty, immoral, indecent, noxious

- an unwholesome private life
[ترجمه گوگل] یک زندگی خصوصی ناسالم
[ترجمه ترگمان] زندگی خصوصی unwholesome،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The fish were unwholesome and old.
[ترجمه گوگل]ماهی ها ناسالم و پیر بودند
[ترجمه ترگمان]ماهی ها بیمار و old بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My desire to be rich was an insane, unwholesome, oppressive desire.
[ترجمه گوگل]آرزوی من برای ثروتمند شدن یک میل جنون آمیز، ناسالم و ظالمانه بود
[ترجمه ترگمان]آرزوی من برای ثروتمند بودن، یک آرزوی احمقانه و unwholesome بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They just seemed slightly unwholesome now, like used tissues.
[ترجمه گوگل]آنها فقط در حال حاضر کمی ناسالم به نظر می رسیدند، مانند دستمال کاغذی استفاده شده
[ترجمه ترگمان]حالا انگار از دستمال کاغذی استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unwholesome pink and yellow candies were sold from trays.
[ترجمه گوگل]آب نبات های صورتی و زرد ناسالم از سینی ها فروخته می شد
[ترجمه ترگمان]آب نبات های صورتی و زرد را از سینی های دیگر به فروش می رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a result, we may commit many unwholesome actions.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، ممکن است مرتکب بسیاری از اعمال ناپسند شویم
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ممکن است بسیاری از اقدامات ناسالم را مرتکب شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. " Vast wealth, acquired by sudden and unwholesome means, is a snare.
[ترجمه گوگل]«ثروت هنگفتی که از راه های ناگهانی و ناپسند به دست می آید، دام است
[ترجمه ترگمان]ثروت هنگفتی که به وسیله روش های ناسالم و ناسالمی به دست آورده، دامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unwholesome associations often lead to unwholesome thoughts and actions.
[ترجمه گوگل]معاشرت های ناسالم اغلب منجر به افکار و اعمال ناپسند می شود
[ترجمه ترگمان]وابستگی های اجتماعی اغلب منجر به افکار ناسالم و اعمال می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was unctuous, false, and unwholesome, like the man.
[ترجمه گوگل]مانند آن مرد، نادرست، نادرست و ناخوشایند بود
[ترجمه ترگمان]unctuous، دروغ و مضر بود، مثل آن مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Those books are unwholesome to children.
[ترجمه گوگل]آن کتاب ها برای کودکان مضر است
[ترجمه ترگمان]این کتاب ها برای بچه ها مضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unwholesome one- pointedness is also possible, but it will not lead to liberation.
[ترجمه گوگل]تک‌نگاهی ناسالم نیز ممکن است، اما منجر به رهایی نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]unwholesome یک - pointedness نیز ممکن است، اما منجر به آزادی نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Rich, ornate prose is hard to digest, generally unwholesome, and sometimes nauseating.
[ترجمه گوگل]نثر غنی و آراسته به سختی هضم می شود، عموماً مضر و گاهی اوقات تهوع آور است
[ترجمه ترگمان]هضم، هضم، به طور کلی ناسالم، و گاهی تهوع آوری دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ego - delusion is the foremost of the unwholesome kamma of old and accompanies beings incessantly.
[ترجمه گوگل]ایگو - هذیان مهمترین چیز ناسالم قدیمی است و بی وقفه موجودات را همراهی می کند
[ترجمه ترگمان]خود من - توهم و پندار، پیشاپیش افراد فاسد و ناسالمی هستند که پیوسته با هم همراه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unwholesome sandflats waited to suck his treading soles, breathing upward sewage breath.
[ترجمه گوگل]شن‌های ناسالم منتظر بودند تا کف پاهای او را بمکند و نفس فاضلاب را به سمت بالا بکشند
[ترجمه ترگمان]unwholesome sandflats منتظر بود که کف کفشش را بخورد و نفس تازه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nevertheless, to kill any living being is an unwholesome thing to do.
[ترجمه گوگل]با این وجود، کشتن هر موجود زنده ای کار ناپسندی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای کشتن هر موجود زنده ای کار خطرناکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wholesome actions create wholesome karma, while unwholesome actions create unwholesome karma.
[ترجمه گوگل]اعمال سالم کارمای سالم می‌سازند، در حالی که اعمال ناسالم کارمای ناسالم ایجاد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]اقدامات Wholesome کارمای خوب را ایجاد می کنند، در حالی که اقدامات ناسالم کارمای فکری را به وجود می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مضر (صفت)
bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

ناگوار (صفت)
disagreeable, harsh, horrific, unsavory, burdensome, horrible, unpleasant, unwholesome, insalubrious, lenten

غیر سالم (صفت)
deviant, unhealthy, unclean, unwholesome

ناپاک (صفت)
foul, unwell, squalid, unclean, impure, unwholesome

انگلیسی به انگلیسی

• unhealthy; harmful, damaging
food or drink that is unwholesome is not healthy or good for you.
if you describe someone's behaviour as unwholesome, you mean that you find it unpleasant or unnatural.

پیشنهاد کاربران

بپرس