1. She's been very unwell, but she's on the mend now.
 [ترجمه گوگل]او خیلی ناخوش است، اما اکنون در حال بهبودی است 
[ترجمه ترگمان]حالش خیلی خوب است، اما فعلا در حال مرمت است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
2. I feel decidedly unwell this morning.
 [ترجمه گوگل]امروز صبح به طور قطع احساس ناخوشی می کنم 
[ترجمه ترگمان]امروز صبح احساس کسالت می کنم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. She said she was feeling unwell and went home.
 [ترجمه گوگل]او گفت که حالش خوب نیست و به خانه رفت 
[ترجمه ترگمان]گفت حالش خوب است و به خانه رفت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. One of the actors was unwell and couldn't go on with the performance.
 [ترجمه گوگل]یکی از بازیگران حالش خوب نبود و نتوانست به اجرا ادامه دهد 
[ترجمه ترگمان]یکی از بازیگران بیمار بود و نتوانست ادامه دهد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. I feel unwell/sick/terrible; I don't feel well.
 [ترجمه گوگل]احساس ناخوشی/بیماری/وحشتناکی دارم حالم خوب نیست 
[ترجمه ترگمان]حالم خوش نیست، حالش خوب است، حالم خوب نیست 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. If he's unwell, that's all the more reason to go and see him.
 [ترجمه گوگل]اگر حالش خوب نیست، دلیل بیشتری برای دیدنش است 
[ترجمه ترگمان]اگر حالش خوب نیست، دلیل بیشتری برای رفتن و دیدن او وجود دارد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. When we are tired, tense, depressed or unwell, we feel pain much more.
 [ترجمه گوگل]زمانی که خسته، تنش، افسرده یا ناخوش هستیم، درد را بسیار بیشتر احساس می کنیم 
[ترجمه ترگمان]وقتی خسته، عصبی، افسرده و بیمار هستیم، احساس درد بیشتری می کنیم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. He complained of feeling unwell.
9. I hear you've been unwell recently.
 [ترجمه گوگل]شنیدم اخیرا حالتون خوب نیست 
[ترجمه ترگمان]شنیده ام که این اواخر حالتان خوب نیست 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. You should delay vaccination if you are unwell with a fever.
 [ترجمه گوگل]اگر تب دارید باید واکسیناسیون را به تعویق بیندازید 
[ترجمه ترگمان]اگر تب دارید، باید واکسیناسیون را به تعویق بیندازید 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. Paul was unwell last night with a stomach upset.
 [ترجمه گوگل]پل شب گذشته به دلیل ناراحتی معده ناخوش بود 
[ترجمه ترگمان]پل دیشب ناخوش بود و معده اش ناراحت بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. Tony has been unwell over the weekend .
 [ترجمه گوگل]تونی در آخر هفته حالش خوب نبود 
[ترجمه ترگمان]تونی آخر هفته حالش خوب نبود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. When we feel unwell in some way or another we do not always recognize stress as the culprit.
 [ترجمه گوگل]وقتی به نوعی احساس ناخوشی می کنیم، همیشه استرس را مقصر نمی دانیم 
[ترجمه ترگمان]وقتی احساس ناخوشی می کنیم، همیشه استرس را به عنوان مجرم تشخیص نمی دهیم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. Given that they're feeling unwell to start with, this can lead to tears.
 [ترجمه گوگل]با توجه به اینکه آنها برای شروع احساس ناخوشایندی دارند، این می تواند منجر به اشک شود 
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه آن ها احساس ناخوشی می کنند، این می تواند منجر به گریه شود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید