unwashed

/əˈnwɑːʃt//ʌnˈwɒʃt/

معنی: شسته نشده، حمام نگرفته
معانی دیگر: جز ومردم عادی

جمله های نمونه

1. There was a coating of slime on the unwashed sink.
[ترجمه گوگل]روکشی از لجن روی سینک شسته نشده بود
[ترجمه ترگمان]روی سینک ظرفشویی پر از گل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Leftover food and unwashed dishes cover the dirty counters.
[ترجمه گوگل]باقیمانده غذا و ظروف شسته نشده پیشخوان های کثیف را می پوشاند
[ترجمه ترگمان]که باقی غذا و شسته شده اون خونه کثیف رو پوشش میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The children were unwashed and unkempt.
[ترجمه گوگل]بچه ها شسته نشده و نامرتب بودند
[ترجمه ترگمان]بچه ها unwashed و ژولیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He looked unwashed and uncared for.
[ترجمه گوگل]شسته نشده و بی مراقبت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]با قیافه unwashed و uncared به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was unwashed, uncombed, with his clothes half buttoned.
[ترجمه گوگل]او شسته نشده بود، شانه نشده بود، لباس هایش را نیمه بسته بود
[ترجمه ترگمان]نشسته بود، نشسته بود، لباس هایش را نیم بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their clothes were dirty and their hair unwashed.
[ترجمه گوگل]لباسهایشان کثیف و موهایشان شسته نشده بود
[ترجمه ترگمان]لباس هایش کثیف بود و hair شسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What light struggled through the unwashed front window soon gave up the ghost in the air that seemed almost palpably grey.
[ترجمه گوگل]چه نوری که از جلوی پنجره شسته نشده عبور می کرد، به زودی روحی را در هوا که تقریباً به طور قابل لمس خاکستری به نظر می رسید، از بین برد
[ترجمه ترگمان]چیزی که از میان پنجره unwashed دست و پا می زد، به زودی روح را در هوا رها کرد که تقریبا به نظر می رسید که به نظر می رسد خاکستری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And the ragamuffin kids: unwashed kids, hungry kids, artful kids, verminous kids, nice kids and unholy terrors.
[ترجمه گوگل]و بچه های راگاموفین: بچه های شسته نشده، بچه های گرسنه، بچه های باهوش، بچه های موذی، بچه های خوب و وحشت های نامقدس
[ترجمه ترگمان]و بچه های ragamuffin، بچه های unwashed، بچه های گرسنه، بچه های لوس، بچه های پر از حشرات، بچه های خوب و موذی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He smelled offensively unwashed.
[ترجمه گوگل]بوی بدی به مشامش می داد
[ترجمه ترگمان]بوی زننده و unwashed می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had to cycle home unwashed as no washing facilities were provided at work.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد بدون شستشو به خانه دوچرخه سواری کند زیرا هیچ وسیله شستشو در محل کار فراهم نشده بود
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود تا آنجا که هیچ امکانات رخت شویی در محل کار نبود، نشسته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Therefore unwashed river sand and leaf-mould mixture, or the usual mixture of clay with some organic detritus is suitable.
[ترجمه گوگل]بنابراین مخلوط ماسه رودخانه شسته نشده و کپک برگ یا مخلوط معمولی خاک رس با مقداری ریزه آلی مناسب است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ماسه رودخانه شسته شده و مخلوط leaf، و یا مخلوط معمولی خاک رس با یک detritus ارگانیک مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The best way to store fresh berries is unwashed, in an open or perforated basket in the refrigerator.
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای نگهداری توت های تازه شسته نشده، در سبد باز یا سوراخ دار در یخچال است
[ترجمه ترگمان]بهترین راه برای ذخیره دانه های تازه شسته شده در یک سبد باز یا سوراخ دار در یخچال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was cold and unwashed and hunger pangs were beginning to gnaw again.
[ترجمه گوگل]او سرد و شسته نشده بود و گرسنگی دوباره شروع به جویدن کرده بود
[ترجمه ترگمان]سرد و شسته شده بود و درد گرسنگی دوباره شروع به جویدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I came downstairs and the place stank of unwashed bodies mixed with the smells of kippers being grilled and sausages fried.
[ترجمه گوگل]از پله ها پایین آمدم و آنجا بوی بدن های شسته نشده با بوی کیپر کبابی و سوسیس سرخ شده می داد
[ترجمه ترگمان]به طبقه پایین امدم و بوی بدن نا آلوده به مشام می رسید با بوی ماهی دودی که کباب شده و سوسیس سرخ کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bicycles obstructing the way, the unloved and unwashed stair carpet, the large and perplexing stain on the elderly wallpaper.
[ترجمه گوگل]دوچرخه‌هایی که راه را سد می‌کنند، فرش ناشناخته و ناشناخته پله‌ها، لکه‌های بزرگ و گیج‌کننده روی کاغذ دیواری سالمندان
[ترجمه ترگمان]دوچرخه که جلوی راه را سد کرده بود، فرش و فرش unwashed، لکه بزرگ و پیچیده روی کاغذدیواری پیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شسته نشده (صفت)
unwashed

حمام نگرفته (صفت)
unwashed

انگلیسی به انگلیسی

• not washed, uncleaned, dirty

پیشنهاد کاربران

۱. نشسته. شسته نشده ۲. کثیف
مثال:
Sanitize your phone. You touch that phone with your dirty, unwashed hands all the time.
گوشی تلفنتان را پاکیزه و {ضدعفونی} کنید. شما همیشه با دستان کثیف و نشسته به آن تلفن دست می زنید.
Unwashed = dirty = Not washed = uncleaned = Sweaty = stinky
کثیف - ناشسته - شسته نشده - حمام گرفته/نرفته
◀️ مثال ها
◀️ a sink full of unwashed dishes
◀️ The nets were still unwashed and they were weary.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ Do not soak your cutlery or leave unwashed overnight
◀️ In their haste, they leave their house dirty, with unwashed dishes in the sink
◀️ Experts, like the unwashed masses, are susceptible to error, bias, prejudice, and overgeneralization from limited experience.
◀️ To minimize disturbance of the structures introduced by repeated wash steps, the background fluorescence of washed versus unwashed samples was compared.
◀️ Spermatozoa from the washed and unwashed groups were incubated in solubilised zonae ( 5 zonae/jil ) for 30 - 40 min and then used for subzonal microinjection.
◀️ This is what a social scientist learns at school, mocking the unwashed who naively believe in the moon.
◀️ The samples tested included washed and unwashed r. b. c, whole blood containing antibody and intact and lysed r. b. c. exposed to hyperimmune serum.
◀️ Unwashed and full of sand and grit, meat is gristly, tough and eaten with the hide still attached.
◀️ However, after 120 min of culture in capacitation medium there was no difference between washed and unwashed spermatozoa
◀️ Another possible explanation is that the public was strongly separated from the judiciary in early courtrooms, because judges and magistrates wished to avoid rubbing shoulders with the 'great unwashed'.
◀️ Station and status are indirectly signalled via bourgeois awareness of the smell of the unwashed and a conviction that the bourgeoisie itself cannot be anything other than effortlessly odourless
◀️ A dirty kitchen ( characterized by food particles on the floor, unwashed utensils, and/or the presence of flies, animals, or poultry ) was also associated with increased risk [255].
◀️ Usually they have threadbare clothing, sometimes they go naked; they go unwashed for months, perhaps forever; almost none have shoes.
◀️ Breathe deep the manly musk from my unwashed ass as I sit on your face, taking my time as I squeeze and tease those heavy udders of yours
◀️ a TV producer who knew what the unwashed masses wanted—and unhestitatingly gave it to them

بپرس