unwanted

/ʌˈnwɒntəd//ʌnˈwɒntɪd/

معنی: نا مطلوب
معانی دیگر: ناخواسته (رجوع شود به: want)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of wanted.

جمله های نمونه

1. some ancient peoples exposed unwanted infants
برخی از اقوام کهن نوزادان ناخواسته را رها می کردند و می رفتند.

2. This notice should keep unwanted visitors out.
[ترجمه گوگل]این اطلاعیه باید بازدیدکنندگان ناخواسته را دور نگه دارد
[ترجمه ترگمان]این اخطار باید بازدیدکنندگان ناخواسته را بیرون نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She exposed her unwanted baby by the roadside.
[ترجمه گوگل]او نوزاد ناخواسته خود را در کنار جاده آشکار کرد
[ترجمه ترگمان]او بچه ناخواسته خود را کنار جاده در معرض دید قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They had drowned the unwanted kittens.
[ترجمه گوگل]آنها بچه گربه های ناخواسته را غرق کرده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها بچه گربه ناخواسته را غرق کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Every year thousands of unwanted animals are abandoned.
[ترجمه گوگل]هر ساله هزاران حیوان ناخواسته رها می شوند
[ترجمه ترگمان]هر ساله هزاران حیوان ناخواسته رها می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She spent the entire evening fending off unwanted admirers.
[ترجمه گوگل]او تمام شب را صرف دفع هواداران ناخواسته کرد
[ترجمه ترگمان]او تمام شب را صرف دفاع از admirers ناخواسته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She tried to escape the unwanted attentions of her former boyfriend.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد از توجه ناخواسته دوست پسر سابق خود فرار کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از توجه ات ناخواسته دوست پسرش فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A company can make a bundle by selling unwanted property.
[ترجمه گوگل]یک شرکت می تواند با فروش اموال ناخواسته یک بسته نرم افزاری ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]یک شرکت می تواند با فروش اموال ناخواسته بسته ای بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can give your unwanted goods to charity.
[ترجمه گوگل]شما می توانید کالاهای ناخواسته خود را به خیریه بدهید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید کالاهای ناخواسته خود را به خیریه بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is very sad when children feel unwanted .
[ترجمه گوگل]وقتی بچه ها احساس ناخواسته ای می کنند خیلی ناراحت کننده است
[ترجمه ترگمان]زمانی که کودکان ناخواسته احساس می کنند، بسیار غم انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Professor Gravity now seems to have become an unwanted fixture in the college.
[ترجمه گوگل]اکنون به نظر می رسد که پروفسور جاذبه در کالج به یک وسیله ناخواسته تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]حالا به نظر می رسد که پروفسور جاذبه یک برنامه ناخواسته در کالج شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She managed to divest herself of the unwanted property.
[ترجمه گوگل]او توانست از اموال ناخواسته خود خلاص شود
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خود را از ملک ناخواسته بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The refugees were made to feel like unwanted guests in the country.
[ترجمه گوگل]پناهندگان طوری ساخته شده بودند که در کشور مهمان ناخواسته باشند
[ترجمه ترگمان]پناهندگان باید مانند میهمانان ناخواسته در کشور احساس کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The only way to escape the unwanted attentions of the local men was not to go out.
[ترجمه گوگل]تنها راه فرار از توجه ناخواسته مردان محلی بیرون نرفتن بود
[ترجمه ترگمان]تنها راه فرار از توجه ات ناخواسته مردم محلی این بود که بیرون بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامطلوب (صفت)
unfavorable, unpleasant, noisome, undesirable, uncalled-for, ill-favored, ill-favoured, unwanted, indign

انگلیسی به انگلیسی

• undesirable, unsought, unwelcome
you say that something is unwanted when a particular person does not want it, or when nobody wants it.

پیشنهاد کاربران

۱. ناخواسته. ۲. زیادی ۳. به درد نخور. بی فایده ۴. دور انداخته. دور انداختنی
Unwanted children : بچه های ناخواسته
ناخوشایند
بلااستفاده
ناخواستنی ( دیگه بهش احتیاج نداری مث اسباب و لوازم )
ناخواسته
غیر عمد

بپرس