unused

/əˈnjuːzd//ʌnˈjuːzd/

معنی: خو نگرفته، نامستعمل، بکارنرفته، عادت نکرده، بکارنبرده
معانی دیگر: نامانوس، نو، استعمال نشده، غیر مورد استعمال، عاطل، بیکار افتاده، خوابیده (به ویژه ماشین آلات)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not presently in use.
مشابه: idle, unemployed, vacant

- an unused parking space
[ترجمه گوگل] یک جای پارک بدون استفاده
[ترجمه ترگمان] فضای خالی پارکینگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not yet put to use; never used.
مشابه: new

- a new, completely unused pair of shoes
[ترجمه گوگل] یک جفت کفش نو و کاملا استفاده نشده
[ترجمه ترگمان] یک جفت کفش نو و کاملا بی مصرف،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: not accustomed.

- unused to noise
[ترجمه گوگل] استفاده نشده به نویز
[ترجمه ترگمان] عادت به سر و صدا نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the orphan was unused to so much kindness
آن یتیم عادت نداشت که مورد اینهمه مهربانی قرار بگیرد.

2. He had grown unused to this sort of attention.
[ترجمه گوگل]او از این نوع توجه بی استفاده شده بود
[ترجمه ترگمان]او به این نوع توجه عادت نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All pollution is simply an unused resource.
[ترجمه گوگل]همه آلودگی ها صرفاً یک منبع بلااستفاده هستند
[ترجمه ترگمان]تمام آلودگی به سادگی یک منبع استفاده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The house was left unused for most of the year.
[ترجمه گوگل]خانه در اکثر ایام سال بدون استفاده مانده بود
[ترجمه ترگمان]خانه بیشتر طول سال بلااستفاده مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Any unused pastry can be frozen and used at a later date.
[ترجمه گوگل]هر شیرینی استفاده نشده را می توان منجمد کرد و بعداً استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]هر گونه شیرینی مورد استفاده می تواند منجمد شود و در تاریخ بعدی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The church has lain empty and unused since 199
[ترجمه گوگل]این کلیسا از سال 199 خالی و بدون استفاده مانده است
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۹ به بعد کلیسا خالی و بلااستفاده مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's room in the cellar to store unused furniture and what have you.
[ترجمه گوگل]در انبار اتاقی برای نگهداری اثاثیه استفاده نشده و چیزهایی که دارید وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک اتاق تو زیرزمین هست که مبلمان نداره و تو چی داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mother was entirely unused to such hard work.
[ترجمه گوگل]مادر کاملاً به این کار سخت عادت نداشت
[ترجمه ترگمان]مادر به این کار سخت عادت نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She received a refund on the unused tickets.
[ترجمه گوگل]او پول بلیط های استفاده نشده را بازپرداخت کرد
[ترجمه ترگمان]او a را بابت بلیط های بلا استفاده دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can change back unused dollars into pounds at the bank.
[ترجمه گوگل]می توانید دلارهای استفاده نشده را در بانک به پوند تبدیل کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید dollars دلار را به پوند در بانک عوض کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The meeting rooms are left unused for long periods.
[ترجمه گوگل]اتاق های جلسه برای مدت طولانی بدون استفاده رها می شوند
[ترجمه ترگمان]اتاق های ملاقات برای مدت طولانی بلااستفاده باقی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was unused to talking about herself.
[ترجمه گوگل]او عادت نداشت در مورد خودش صحبت کند
[ترجمه ترگمان]عادت نداشت در مورد خودش حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He demanded a refund on the unused tickets.
[ترجمه گوگل]او خواستار بازپرداخت بلیط های استفاده نشده شد
[ترجمه ترگمان]او تقاضای بازپرداخت بلیط های بلااستفاده را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Maggie was unused to being told what to do.
[ترجمه گوگل]مگی عادت نداشت که به او گفته شود چه کار کند
[ترجمه ترگمان]مگی عادت نداشت به کسی بگوید که باید چه کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'm unused to getting up so early.
[ترجمه گوگل]من عادت ندارم اینقدر زود بیدار شوم
[ترجمه ترگمان]من عادت ندارم این قدر زود بیدار شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خو نگرفته (صفت)
bloodshot, unused

نامستعمل (صفت)
unused

بکارنرفته (صفت)
unused

عادت نکرده (صفت)
unused

بکارنبرده (صفت)
unused

انگلیسی به انگلیسی

• new, not second-hand
something that is unused has not been used.
if you are unused to something, you have not often done it or experienced it.

پیشنهاد کاربران

بی مصرف
بلااستفاده
دست نخورده
استفاده نشده
بدون استفاده

بپرس