untried

/ənˈtraɪd//ʌnˈtraɪd/

معنی: ناازموده، محاکمه نشده، امتحان نشده
معانی دیگر: آزمون نشده، در بوته ی تجربه سنجیده نشده، ناآزموده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not proved or tested.
متضاد: tried

- She was nervous about her untried skill, but she performed the procedure very successfully.
[ترجمه گوگل] او در مورد مهارت آزمایش نشده خود عصبی بود، اما این روش را با موفقیت انجام داد
[ترجمه ترگمان] او در مورد مهارت untried عصبی بود، اما این عمل را با موفقیت انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not attempted.

(3) تعریف: not tried in a court of law.

جمله های نمونه

1. He was young and untried, with no reputation of his own.
[ترجمه گوگل]او جوان و محاکمه نشده بود و هیچ شهرتی از خود نداشت
[ترجمه ترگمان]او جوان و بی تجربه بود، بدون شهرت خودش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This is a new and relatively untried procedure.
[ترجمه گوگل]این یک روش جدید و نسبتا امتحان نشده است
[ترجمه ترگمان]این روش جدید و نسبتا untried است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She chose two untried actors for the leading roles.
[ترجمه گوگل]او دو بازیگر آزمایش نشده را برای نقش های اصلی انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]او دو بازیگر untried را برای نقش های اصلی انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A new company, largely composed of untried broadcasters, was bound to make a few mistakes.
[ترجمه گوگل]یک شرکت جدید که عمدتاً از پخش‌کننده‌های آزمایش‌نشده تشکیل شده بود، ناگزیر به انجام چند اشتباه بود
[ترجمه ترگمان]یک شرکت جدید، که تا حد زیادی از مجریان آزمایش نشده بود، موظف به ایجاد چند اشتباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Instead of untried young men, we were at last to have a pro, and moreover, one with an excellent voice.
[ترجمه گوگل]به‌جای مردان جوان محاکمه‌نشده، بالاخره یک حرفه‌ای داشتیم، و علاوه بر این، یکی با صدای عالی
[ترجمه ترگمان]به جای آن جوان بی تجربه، در آخر، ما بالاخره یک حرفه ای داشتیم، و علاوه بر این، یکی با صدای بسیار عالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The use of in-depth qualitative methods is relatively untried in driver research, but here is shown to be most valuable.
[ترجمه گوگل]استفاده از روش های کیفی عمیق در تحقیقات پیشران نسبتاً آزمایش نشده است، اما در اینجا نشان داده شده است که بیشترین ارزش را دارد
[ترجمه ترگمان]استفاده از روش های کمی کیفی در تحقیقات محرک نسبتا untried است، اما در اینجا نشان داده می شود که ارزشمندترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However as yet they are untried in the context of insider dealing, and are likely to prove difficult to sustain.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها هنوز در زمینه معاملات داخلی محاکمه نشده اند، و احتمالاً حفظ آنها دشوار است
[ترجمه ترگمان]با این حال، با این حال، آن ها در زمینه معاملات درونی untried نشده اند و به احتمال زیاد دوام آوردن آن ها دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At the time, Richards was an unknown, untried movie director.
[ترجمه گوگل]در آن زمان ریچاردز کارگردانی ناشناخته و محاکمه نشده بود
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، ریچارد یک کارگردان ناشناخته و untried بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fragmented production environment provided fewer opportunities for untried directors.
[ترجمه گوگل]محیط تولید پراکنده فرصت کمتری را برای کارگردانان محاکمه نشده فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]محیط تولید پراکنده، فرصت های کمتری را برای کارگردانان untried فراهم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Could this untried youngster pull off a lead role in a Broadway play? people sitting in on rehearsals asked the director.
[ترجمه گوگل]آیا این جوان محاکمه نشده می تواند نقش اصلی را در نمایشنامه برادوی بازی کند؟ افرادی که در تمرین نشسته بودند از کارگردان پرسیدند
[ترجمه ترگمان]آیا این جوان untried می تواند نقش رهبری در نمایش برادوی را از بین ببرد؟ کسی که در تمرین نشسته بود از مدیر پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This unknown, untried dealmaker applied for and received a 40 - year tax abatement from the City.
[ترجمه گوگل]این معامله گر ناشناخته و محاکمه نشده درخواست کاهش مالیات 40 ساله را از شهر دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]این dealmaker ناشناخته، که به آن اعمال نشده بود و یک کاهش مالیاتی ۴۰ ساله از شهر به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Clear - sighted eyes and untried tears?
[ترجمه گوگل]چشم های روشن و بینا و اشک های آزمایش نشده؟
[ترجمه ترگمان]چشمان روشن و اشک های خونین؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Faith untried may be true faith, but it is sure to be little faith, and it is likely to remain dwarfish so long as it is without trials.
[ترجمه گوگل]ایمان بدون آزمایش ممکن است ایمان واقعی باشد، اما مطمئناً ایمان کم است، و تا زمانی که بدون آزمایش باشد، احتمالاً کوتوله باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]ایمان، شاید ایمان راستین باشد، اما ایمان چندانی ندارد، و به احتمال زیاد، تا زمانی که بدون محاکمه باشد، همچنان باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is still an untried policy.
[ترجمه گوگل]این هنوز یک سیاست امتحان نشده است
[ترجمه ترگمان]هنوز یک سیاست untried است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناازموده (صفت)
simple, ungainly, clumsy, untried

محاکمه نشده (صفت)
untried

امتحان نشده (صفت)
untried

انگلیسی به انگلیسی

• not tried; unattempted; not tested, not proved by experience; not yet tried by law
something that is untried has not yet been used, done, or tested.

پیشنهاد کاربران

بپرس