untrained

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of trained.
مشابه: raw

جمله های نمونه

1. It is a nonsense to say we have untrained staff dealing with emergencies.
[ترجمه گوگل]اینکه می گوییم کارکنان آموزش ندیده ای داریم که با شرایط اضطراری برخورد می کنند، بی معنی است
[ترجمه ترگمان]این یک حماقت است که بگوییم ما کارکنان آموزش ندیده داریم که با شرایط اضطراری سر و کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was standard practice for untrained clerks to advise in serious cases such as murder.
[ترجمه گوگل]برای کارمندان آموزش ندیده توصیه در موارد جدی مانند قتل، یک روش استاندارد بود
[ترجمه ترگمان]در موارد جدی برای رسیدگی به موارد جدی برای رسیدگی به پرونده های جدی، تمرین استاندارد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We may have to resort to using untrained staff.
[ترجمه گوگل]ممکن است مجبور شویم به استفاده از کارکنان آموزش ندیده متوسل شویم
[ترجمه ترگمان]ما ممکن است مجبور باشیم به استفاده از کارکنان آموزش ندیده متوسل شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They had welded a bunch of untrained recruits into an efficient fighting force.
[ترجمه گوگل]آنها دسته ای از سربازان آموزش ندیده را در یک نیروی رزمی کارآمد جوش داده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها گروهی از افراد تعلیم نیافته بودند که به نیروی جنگی ماهر تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To the untrained eye, the two flowers look remarkably similar.
[ترجمه گوگل]برای یک چشم آموزش ندیده، این دو گل به طرز قابل توجهی شبیه به هم هستند
[ترجمه ترگمان]در چشم آموزش ندیده، این دو گل بسیار شبیه هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our Intelligence Service was untrained, cumbersome, and almost wholly ineffectual.
[ترجمه گوگل]سرویس اطلاعاتی ما آموزش ندیده، دست و پا گیر و تقریباً کاملاً بی تأثیر بود
[ترجمه ترگمان]سرویس جاسوسی ما تعلیم نیافته بود، تنگ و سنگین بود و تقریبا بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are not always willing to take on untrained workers, but there's no harm in asking.
[ترجمه گوگل]آنها همیشه مایل به پذیرش کارگران آموزش ندیده نیستند، اما سوال کردن ضرری ندارد
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه مایل نیستند کارگران آموزش ندیده بگیرند، اما در این مورد هیچ ضرری ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It tasted very strange, at least to my untrained palate.
[ترجمه گوگل]طعم بسیار عجیبی داشت، حداقل برای کام آموزش ندیده من
[ترجمه ترگمان]مزه اش بسیار عجیب بود، حداقل برای حس چشایی من خیلی عجیب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To the untrained eye, the two products look remarkably similar.
[ترجمه گوگل]برای چشمی که آموزش ندیده، این دو محصول به طرز قابل توجهی شبیه به هم هستند
[ترجمه ترگمان]در چشم آموزش ندیده، این دو محصول به طور قابل توجهی شبیه هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An untrained horse had taken fright at the sound of gunfire.
[ترجمه گوگل]اسبی آموزش ندیده از صدای تیراندازی ترسیده بود
[ترجمه ترگمان]اسب تعلیم نیافته از صدای شلیک گلوله به وحشت افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To the untrained eye, the children were behaving ordinarily.
[ترجمه گوگل]به چشم آموزش ندیده، بچه ها رفتار معمولی داشتند
[ترجمه ترگمان]بچه های مدرسه به طور عادی رفتار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To the untrained eye, most fake diamonds look real.
[ترجمه گوگل]برای یک چشم آموزش ندیده، اکثر الماس های تقلبی واقعی به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]به نظر تعلیم untrained، بیشتر الماس بدلی به نظر واقعی میان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On no condition should untrained personnel use the equipment.
[ترجمه گوگل]به هیچ عنوان پرسنل آموزش ندیده نباید از تجهیزات استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]در هیچ شرایطی نباید پرسنل آموزش ندیده از تجهیزات استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The usherette was untrained in spotting sweaty palms.
[ترجمه گوگل]آشرت در تشخیص کف دست های عرق کرده آموزش ندیده بود
[ترجمه ترگمان]The در تشخیص کف دست های عرق کرده آموزش ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not trained; not taught; not guided
someone who is untrained has had no education in the skills that they need for a particular job or activity.
if you say that something appears a certain way to the untrained eye, or to the untrained ear, you mean that it appears that way to someone who is not an expert and might therefore be wrong about it.

پیشنهاد کاربران

نابلد
ناپَروَرده ، پرورش نیافته ، پرورش ندیده ، کارنشده
ناآموخته ، ناآزموده ، ناکارآزموده
تعلیم ندیده
تربیت نشده
تمرین نکرده، نااماده، غیر ورزیده
untrained in sth
آموزش ندیده در یک حوزه ی خاص
untrained in accounting
آموزش ندیده در زمینه حسابداری
to the untrained eye/ear/palate
به چشم/گوش/ذائقه یک ( فرد ) غیرمتخصص
آموزش ندیده، ناشی، تر بیت نشده، کلاس نرفته، غیر ماهر
بی مهارت، بی تجربه
تجربی، ناآزموده

بپرس