• (1)تعریف: unexpected and unfortunate. • مشابه: unbecoming
- The reunion might have gone well, had it not been for certain untoward events.
[ترجمه گوگل] اگر اتفاقات نامطلوب خاصی نبود، ممکن بود این دیدار خوب پیش برود [ترجمه ترگمان] این تجدید دیدار ممکن بود خوب پیش رفته باشد، اما به خاطر حوادث ناگواری نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: socially unacceptable; not proper. • مشابه: improper
- untoward remarks
[ترجمه گوگل] اظهارات ناخوشایند [ترجمه ترگمان] حرف های untoward، [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. untoward circumstances
شرایط نامساعد
2. an untoward remark
یک حرف بیجا
3. The surveyor's report didn't highlight anything untoward.
[ترجمه گوگل]گزارش نقشه بردار هیچ چیز ناخوشایندی را برجسته نکرد [ترجمه ترگمان]گزارش مساحی هیچ چیز نامطلوبی را نشان نمی داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Unless anything untoward happens we should arrive just before midday.
[ترجمه گوگل]مگر اینکه اتفاق ناخوشایندی رخ دهد، باید درست قبل از ظهر برسیم [ترجمه ترگمان]اگر اتفاق بدی بیفتد، ما باید قبل از ظهر به آنجا برسیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The dose can be increased slightly without any untoward effects.
[ترجمه گوگل]دوز را می توان کمی افزایش داد بدون هیچ گونه عوارض جانبی [ترجمه ترگمان]این دوز می تواند کمی بدون هیچ گونه عارضه ناخواسته افزایش یابد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Tampering with a single enzyme can lead to untoward effects elsewhere.
[ترجمه گوگل]دستکاری در یک آنزیم می تواند منجر به اثرات نامطلوب در جاهای دیگر شود [ترجمه ترگمان]ناسازگاری با یک آنزیم می تواند منجر به اثرات ناخواسته در جای دیگری شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I walked past but didn't notice anything untoward.
[ترجمه گوگل]از کنارم گذشتم اما متوجه چیز ناخوشایندی نشدم [ترجمه ترگمان]از گذشته گذشتم، اما هیچ چیز غیر عادی ندیده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I'll come if nothing untoward happens.
[ترجمه ترجمه صحیح] من می آیم اگر هیچ چیز نامناسبی اتفاق نیوفتد
|
[ترجمه گوگل]اگر اتفاق ناخوشایندی نیفتد می آیم [ترجمه ترگمان]اگه اتفاق بدی بیفته من می ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I also learnt of untoward knock on effects and serious concerns about fragmentation and dis-enfranchisement.
[ترجمه گوگل]من همچنین از تاثیرات ناخواسته و نگرانی های جدی در مورد پراکندگی و سلب حق رای یاد گرفتم [ترجمه ترگمان]من همچنین از knock ناخواسته بر روی اثرات و نگرانی های جدی در مورد خردایش و dis آگاه شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He had noticed nothing untoward.
[ترجمه گوگل]او هیچ چیز ناخوشایندی را متوجه نشده بود [ترجمه ترگمان]او متوجه هیچ چیز untoward نشده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Another factor causing untoward proliferation of spreadsheet files is the need to analyse the same information in different ways.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از عواملی که باعث تکثیر نامطلوب فایل های صفحه گسترده می شود، نیاز به تجزیه و تحلیل اطلاعات یکسان به روش های مختلف است [ترجمه ترگمان]عامل دیگری که منجر به تکثیر غیرمجاز پرونده های گسترده می شود، نیاز به تحلیل اطلاعات یک سان به روش های مختلف است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. If the youths showed signs of any untoward behaviour the loosing of this magnificent animal should be sufficient deterrent.
[ترجمه گوگل]اگر جوانان نشانههایی از هرگونه رفتار ناشایست را نشان دادند، از دست دادن این حیوان باشکوه باید بازدارنده کافی باشد [ترجمه ترگمان]اگر جوانان علائم هر گونه رفتار untoward را نشان می دادند، باز کردن این حیوان با شکوه باید به اندازه کافی بازدارنده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Wreckage analysis showed that there was nothing untoward about the airframe or engines, However comments were made about the avionics installation.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل لاشه هواپیما نشان داد که هیچ چیز ناخوشایندی در مورد بدنه هواپیما یا موتورها وجود ندارد، اما نظراتی در مورد نصب اویونیک ارائه شد [ترجمه ترگمان]آنالیز Wreckage نشان داد که هیچ چیز ناخوشایندی در مورد بدنه هواپیما یا موتورها وجود ندارد، با این حال، نظرات در مورد نصب ارتباطات هوایی avionics انجام شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Unfortunately, the candle had untoward consequences: it ignited the plastic and started a small fire in the electrical circuits.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، شمع عواقب ناخوشایندی داشت: پلاستیک را مشتعل کرد و آتش کوچکی در مدارهای الکتریکی ایجاد کرد [ترجمه ترگمان]متاسفانه، شمع عواقب نامطلوبی داشت: او پلاستیک را آتش زد و آتش کوچکی را در مدارهای الکتریکی ایجاد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Paul went back to work as if nothing untoward had happened.
[ترجمه گوگل]پل به سر کار برگشت، انگار هیچ اتفاق ناخوشایندی نیفتاده است [ترجمه ترگمان]پل طوری به کار مشغول بود که انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• rebellious; causing trouble, unfortunate; inappropriate, not seemly; unexpected you use untoward to describe something that happens unexpectedly and causes difficulties; a formal word.
پیشنهاد کاربران
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم un 📌 این پیشوند، معادل "not" و "opposite of" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "not" یا "opposite of" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 uncharted: not mapped or explored 🔘 unfeasible: not possible to achieve 🔘 unseemly: not suitable or in good taste 🔘 unlettered: not able to read or write 🔘 untoward: not favorable; troublesome 🔘 unfazed: not affected or disturbed 🔘 uncouth: not polite; awkward or unmannerly 🔘 unsavory: not pleasant; morally unacceptable 🔘 unadorned: not decorated or fancy 🔘 unremitting: not stopping; persistent 🔘 unkempt: not tidy or neat 🔘 unassuming: not boastful; modest 🔘 unflagging: not tiring or stopping 🔘 unobtrusive: not noticeable or attention - seeking 🔘 unrequited: not returned ( especially love ) 🔘 unconscionable: not justifiable; excessively unfair 🔘 unprepossessing: not impressive or attractive 🔘 unsullied: not stained; clean 🔘 unbridled: not limited; uncontrolled 🔘 unscathed: not injured or harmed 🔘 unalloyed: not mixed; pure or complete 🔘 ungainly: not graceful; clumsy 🔘 uncanny: not natural; strangely unusual 🔘 unflappable: not easily upset; calm 🔘 unfounded: not based on evidence 🔘 unnerve: to make someone lose courage 🔘 unorthodox: not traditional; unusual 🔘 unparalleled: not equaled; unmatched 🔘 unprecedented: not seen before; new 🔘 unquenchable: not able to be satisfied 🔘 unrelenting: not giving up; persistent 🔘 unrestrained: not controlled or limited 🔘 unsightly: not pleasant to look at; ugly 🔘 unsurpassed: not bettered; the best 🔘 unwarranted: not justified; baseless 🔘 unwieldy: not easy to handle; awkward 🔘 unwitting: not intentional; unaware 🔘 unprincipled: not moral; dishonest 🔘 unstable: not steady; likely to fail
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Unfortunate or unexpected; adverse 😟 🔍 مترادف: Unfortunate ✅ مثال: The untoward incident at the event caused a lot of embarrassment for the organizers.
۱. غیرعادی. خارق العاده ۲. غیر مترقبه. دور از انتظار ۳. نامطلوب. ناخواسته مثال: That he may taste the untoward consequence of his conduct تا باشد که نتیجه نامطلوب رفتار خود را بچشد. �لِیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ�
ناگوار مثال: The situation took an untoward turn. وضعیت به ناگواری تغییر کرد.
نامساعد
not proper/bad or unfavorable نابهنگام /ناجور / پیش بینی نشده
1 - Something inappropriate or offensive 2 - Things that are not good for you like untoward advice from someone your parents never approve of and consider a bad influence Contrary to your welfare or interests