untoward

/əntuːˈɔːrd//ˌʌntəˈwɔːd/

معنی: خود سر، ناموفق، تبه کار، نا مناسب، بدامد، خود سر - نامساعد
معانی دیگر: بیجا، بی مناسبت، نابگاه، نابهنگام، نامساعد، ناجور، مخالف، (قدیمی) سمج، سرسخت، سرکش، فاسد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: untowardly (adv.), untowardness (n.)
(1) تعریف: unexpected and unfortunate.
مشابه: unbecoming

- The reunion might have gone well, had it not been for certain untoward events.
[ترجمه گوگل] اگر اتفاقات نامطلوب خاصی نبود، ممکن بود این دیدار خوب پیش برود
[ترجمه ترگمان] این تجدید دیدار ممکن بود خوب پیش رفته باشد، اما به خاطر حوادث ناگواری نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: socially unacceptable; not proper.
مشابه: improper

- untoward remarks
[ترجمه گوگل] اظهارات ناخوشایند
[ترجمه ترگمان] حرف های untoward،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. untoward circumstances
شرایط نامساعد

2. an untoward remark
یک حرف بیجا

3. The surveyor's report didn't highlight anything untoward.
[ترجمه گوگل]گزارش نقشه بردار هیچ چیز ناخوشایندی را برجسته نکرد
[ترجمه ترگمان]گزارش مساحی هیچ چیز نامطلوبی را نشان نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unless anything untoward happens we should arrive just before midday.
[ترجمه گوگل]مگر اینکه اتفاق ناخوشایندی رخ دهد، باید درست قبل از ظهر برسیم
[ترجمه ترگمان]اگر اتفاق بدی بیفتد، ما باید قبل از ظهر به آنجا برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dose can be increased slightly without any untoward effects.
[ترجمه گوگل]دوز را می توان کمی افزایش داد بدون هیچ گونه عوارض جانبی
[ترجمه ترگمان]این دوز می تواند کمی بدون هیچ گونه عارضه ناخواسته افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tampering with a single enzyme can lead to untoward effects elsewhere.
[ترجمه گوگل]دستکاری در یک آنزیم می تواند منجر به اثرات نامطلوب در جاهای دیگر شود
[ترجمه ترگمان]ناسازگاری با یک آنزیم می تواند منجر به اثرات ناخواسته در جای دیگری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I walked past but didn't notice anything untoward.
[ترجمه گوگل]از کنارم گذشتم اما متوجه چیز ناخوشایندی نشدم
[ترجمه ترگمان]از گذشته گذشتم، اما هیچ چیز غیر عادی ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'll come if nothing untoward happens.
[ترجمه ترجمه صحیح] من می آیم اگر هیچ چیز نامناسبی اتفاق نیوفتد
|
[ترجمه گوگل]اگر اتفاق ناخوشایندی نیفتد می آیم
[ترجمه ترگمان]اگه اتفاق بدی بیفته من می ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I also learnt of untoward knock on effects and serious concerns about fragmentation and dis-enfranchisement.
[ترجمه گوگل]من همچنین از تاثیرات ناخواسته و نگرانی های جدی در مورد پراکندگی و سلب حق رای یاد گرفتم
[ترجمه ترگمان]من همچنین از knock ناخواسته بر روی اثرات و نگرانی های جدی در مورد خردایش و dis آگاه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had noticed nothing untoward.
[ترجمه گوگل]او هیچ چیز ناخوشایندی را متوجه نشده بود
[ترجمه ترگمان]او متوجه هیچ چیز untoward نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Another factor causing untoward proliferation of spreadsheet files is the need to analyse the same information in different ways.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از عواملی که باعث تکثیر نامطلوب فایل های صفحه گسترده می شود، نیاز به تجزیه و تحلیل اطلاعات یکسان به روش های مختلف است
[ترجمه ترگمان]عامل دیگری که منجر به تکثیر غیرمجاز پرونده های گسترده می شود، نیاز به تحلیل اطلاعات یک سان به روش های مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If the youths showed signs of any untoward behaviour the loosing of this magnificent animal should be sufficient deterrent.
[ترجمه گوگل]اگر جوانان نشانه‌هایی از هرگونه رفتار ناشایست را نشان دادند، از دست دادن این حیوان باشکوه باید بازدارنده کافی باشد
[ترجمه ترگمان]اگر جوانان علائم هر گونه رفتار untoward را نشان می دادند، باز کردن این حیوان با شکوه باید به اندازه کافی بازدارنده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wreckage analysis showed that there was nothing untoward about the airframe or engines, However comments were made about the avionics installation.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل لاشه هواپیما نشان داد که هیچ چیز ناخوشایندی در مورد بدنه هواپیما یا موتورها وجود ندارد، اما نظراتی در مورد نصب اویونیک ارائه شد
[ترجمه ترگمان]آنالیز Wreckage نشان داد که هیچ چیز ناخوشایندی در مورد بدنه هواپیما یا موتورها وجود ندارد، با این حال، نظرات در مورد نصب ارتباطات هوایی avionics انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unfortunately, the candle had untoward consequences: it ignited the plastic and started a small fire in the electrical circuits.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، شمع عواقب ناخوشایندی داشت: پلاستیک را مشتعل کرد و آتش کوچکی در مدارهای الکتریکی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، شمع عواقب نامطلوبی داشت: او پلاستیک را آتش زد و آتش کوچکی را در مدارهای الکتریکی ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Paul went back to work as if nothing untoward had happened.
[ترجمه گوگل]پل به سر کار برگشت، انگار هیچ اتفاق ناخوشایندی نیفتاده است
[ترجمه ترگمان]پل طوری به کار مشغول بود که انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود سر (صفت)
resistant, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, intractable, assuming, presuming, willful, intrepid, fearless, froward, untoward, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

ناموفق (صفت)
ill-fated, failed, unsuccessful, unlucky, infelicitous, untoward

تبه کار (صفت)
maleficent, wicked, flagitious, untoward, iniquitous

نا مناسب (صفت)
improper, malapropos, incompatible, foreign, inappropriate, inopportune, incommensurate, inapt, inutile, timeless, infelicitous, untoward, unfit, unsuitable, ill-sorted, unapt, inapplicable, incompetent, irrelative, maladapted, unrighteous, unhandsome, unmeet

بدامد (صفت)
untoward

خود سر - نامساعد (صفت)
untoward

انگلیسی به انگلیسی

• rebellious; causing trouble, unfortunate; inappropriate, not seemly; unexpected
you use untoward to describe something that happens unexpectedly and causes difficulties; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Unfortunate or unexpected; adverse 😟
🔍 مترادف: Unfortunate
✅ مثال: The untoward incident at the event caused a lot of embarrassment for the organizers.
۱. غیرعادی. خارق العاده ۲. غیر مترقبه. دور از انتظار ۳. نامطلوب. ناخواسته
مثال:
That he may taste the untoward consequence of his conduct
تا باشد که نتیجه نامطلوب رفتار خود را بچشد.
�لِیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ�
ناگوار
مثال: The situation took an untoward turn.
وضعیت به ناگواری تغییر کرد.
نامساعد
not proper/bad or unfavorable
نابهنگام /ناجور / پیش بینی نشده
1 - Something inappropriate or offensive
2 - Things that are not good for you like untoward advice from someone your parents never approve of and consider a bad influence
Contrary to your welfare or interests
نامطلوب

بپرس