1. He doesn't say those silly things that unthinking people say.
[ترجمه گوگل]او آن چیزهای احمقانه ای را که افراد بی فکر می گویند، نمی گوید
[ترجمه ترگمان]اون حرف های احمقانه ای که مردم بی فکر می گن، نمی گه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون حرف های احمقانه ای که مردم بی فکر می گن، نمی گه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. What annoys me about these people is their unthinking hostility to anything foreign or unfamiliar.
[ترجمه گوگل]چیزی که من را در مورد این افراد آزار می دهد، خصومت بی فکر آنها با هر چیز خارجی یا ناآشنا است
[ترجمه ترگمان]چیزی که ناراحتم می کند این است که این مردم نسبت به هر چیز بیگانه یا نا آشنا خصومت unthinking دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چیزی که ناراحتم می کند این است که این مردم نسبت به هر چیز بیگانه یا نا آشنا خصومت unthinking دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She was quite mechanical and unthinking in the way she ironed the shirts.
[ترجمه گوگل]او در روش اتو کردن پیراهن ها کاملاً مکانیکی و بی فکر بود
[ترجمه ترگمان]او در حالی که پیراهن های اتو را اتو می کرد عاری از دوز و دوز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در حالی که پیراهن های اتو را اتو می کرد عاری از دوز و دوز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Unthinking, he threw his lighted match into the waste - paper basket.
[ترجمه گوگل]او بدون فکر، کبریت روشن خود را در سبد زباله - کاغذی انداخت
[ترجمه ترگمان]و کبریت روشن خود را در سبد کاغذ باطله انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و کبریت روشن خود را در سبد کاغذ باطله انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You should unthink your thoughts for the time being.
[ترجمه گوگل]فعلاً باید افکار خود را نادیده بگیرید
[ترجمه ترگمان]تو باید افکار تو را برای زمان حفظ کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تو باید افکار تو را برای زمان حفظ کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. But they ignored the unthinking acceptance that Jeffries enjoyed among a far wider circle of students.
[ترجمه گوگل]اما آنها پذیرش بیاندیشهای را که جفریس در میان دایره وسیعتری از دانشجویان داشت، نادیده گرفتند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها این پذیرش بی فکری را نادیده گرفتند که Jeffries در میان حلقه ای بسیار وسیع تر از دانش آموزان از آن لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما آن ها این پذیرش بی فکری را نادیده گرفتند که Jeffries در میان حلقه ای بسیار وسیع تر از دانش آموزان از آن لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Unthinking, she tightened her grip and felt him laugh under her hands.
[ترجمه گوگل]بی فکر، دستش را محکم کرد و زیر دستانش احساس کرد که می خندد
[ترجمه ترگمان]به بیت دست او را محکم تر گرفت و او را به خنده انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به بیت دست او را محکم تر گرفت و او را به خنده انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Hattie Johnson cast an unthinking look at Ezra, her nine-year-old boy.
[ترجمه گوگل]هتی جانسون نگاهی بی فکر به عزرا، پسر نه ساله اش انداخت
[ترجمه ترگمان]Hattie جانسون یه نگاه الکی به \"ازرا\" انداخت، بچه ۹ ساله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Hattie جانسون یه نگاه الکی به \"ازرا\" انداخت، بچه ۹ ساله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Unthinking o Id friends will still send cheery cards.
[ترجمه گوگل]دوستانی که فکر نمی کنند، همچنان کارت های شاد ارسال می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، دوستانم هنوز کارت های cheery برای شما می فرستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، دوستانم هنوز کارت های cheery برای شما می فرستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Trolls are greatly feared because of their unthinking ferocity and indiscriminate appetite.
[ترجمه گوگل]ترول ها به دلیل وحشی گری بی فکر و اشتهای بی رویه شان بسیار می ترسند
[ترجمه ترگمان]غول های غارنشین به خاطر درنده خویی unthinking و اشتهای بی هدف آن ها، بسیار نگران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]غول های غارنشین به خاطر درنده خویی unthinking و اشتهای بی هدف آن ها، بسیار نگران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Don't encourage the unthinking sprinkling of salt over food that many people indulge in.
[ترجمه گوگل]پاشیدن نمک ناخودآگاه روی غذا که بسیاری از مردم به آن افراط می کنند را تشویق نکنید
[ترجمه ترگمان]به مقدار زیاد نمک بر روی غذا که بسیاری از افراد در آن شرکت می کنند، تشویق نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به مقدار زیاد نمک بر روی غذا که بسیاری از افراد در آن شرکت می کنند، تشویق نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I wondered how it came to pass that a thinking man bore the prejudices of his unthinking parents.
[ترجمه گوگل]تعجب کردم که چگونه شد که مردی متفکر تعصبات والدین بی فکر خود را تحمل کرد
[ترجمه ترگمان]در این فکر بودم که چطور این فکر به ذهنم خطور کرد که این مرد با فکر و خیال پدر و مادرش را تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در این فکر بودم که چطور این فکر به ذهنم خطور کرد که این مرد با فکر و خیال پدر و مادرش را تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The lives of many young gay people are ruined by unthinking and widespread homophobia in society.
[ترجمه گوگل]زندگی بسیاری از همجنس گرایان جوان به دلیل همجنس گرا هراسی بی فکر و گسترده در جامعه ویران شده است
[ترجمه ترگمان]زندگی بسیاری از جوانان همجنس گرا به وسیله unthinking و homophobia گسترده در جامعه ویران می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زندگی بسیاری از جوانان همجنس گرا به وسیله unthinking و homophobia گسترده در جامعه ویران می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Heads responded to advisory views of good practice in different ways, ranging from unthinking conformity to outright rejection.
[ترجمه گوگل]سران به دیدگاههای مشاورهای در مورد عملکرد خوب به روشهای مختلف پاسخ دادند، از انطباق بیاندیشه تا رد کامل
[ترجمه ترگمان]سرها به دیدگاه های مشاور عمل خوب به روش های مختلف پاسخ دادند، از انطباق بی فکری تا عدم پذیرش کامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سرها به دیدگاه های مشاور عمل خوب به روش های مختلف پاسخ دادند، از انطباق بی فکری تا عدم پذیرش کامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید