untested

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of tested.

- As a last resort, the doctor used an untested procedure on the patient's brain.
[ترجمه گوگل] به عنوان آخرین راه، پزشک از یک روش آزمایش نشده بر روی مغز بیمار استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] در آخرین راه، دکتر از یک روش تست نشده در مورد مغز بیمار استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The Egyptian Army remained an untested force.
[ترجمه گوگل]ارتش مصر یک نیروی آزمایش نشده باقی ماند
[ترجمه ترگمان]ارتش مصر هنوز یک نیروی کاملا تست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These reforms are totally untested and will require a leap of faith on the part of teachers.
[ترجمه گوگل]این اصلاحات کاملاً آزمایش نشده است و مستلزم جهش ایمان از سوی معلمان است
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات کاملا untested هستند و نیاز به یک جهش از ایمان به بخشی از معلمان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And alertness that goes untested for too long decays into complacency.
[ترجمه گوگل]و هوشیاری که برای مدت طولانی آزمایش نشده باشد، به احساس رضایت تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]و هشیاری که برای مدتی طولانی تست می شود، خیلی زود از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These reforms, untested by pilot evaluations, represent a leap of faith.
[ترجمه گوگل]این اصلاحات، که توسط ارزیابی های آزمایشی آزمایش نشده اند، نشان دهنده یک جهش ایمانی هستند
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات، با آزمایش آزمایشی، یک جهش از ایمان را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is untested, too risky and too vulnerable to disastrous financial consequences.
[ترجمه گوگل]آزمایش نشده، بسیار پرخطر و در برابر پیامدهای مالی فاجعه‌بار بسیار آسیب‌پذیر است
[ترجمه ترگمان]این آزمایش هنوز خیلی خطرناک و بسیار خطرناک است و در برابر عواقب مالی فاجعه آمیز بسیار آسیب پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The procedures are ill-defined and completely untested.
[ترجمه گوگل]رویه ها نامشخص و کاملاً آزمایش نشده هستند
[ترجمه ترگمان]این روش ها بد تعریف شده اند و کاملا تست نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Yuri Arbachakov, a talented but untested flyweight.
[ترجمه گوگل]یوری آرباچاکوف، یک وزن پرواز با استعداد اما آزمایش نشده
[ترجمه ترگمان]\"یوری Arbachakov\"، یه \"یوری Arbachakov\" با استعداد و untested تست نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Privatization would be an untested leap of faith.
[ترجمه گوگل]خصوصی سازی یک جهش ایمانی آزمایش نشده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]خصوصی سازی یک جهش کامل از ایمان خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His proposal effectively would trigger the untested constitutional process for handing over power to Prime Minister Viktor Chernomyrdin.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او عملاً فرآیند قانون اساسی آزمایش نشده برای واگذاری قدرت به نخست وزیر ویکتور چرنومیردین را آغاز می کند
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او به طور موثر روند تست با قانون اساسی را برای تحویل قدرت به نخست وزیر ویکتور Chernomyrdin آغاز خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These premises are often unstated and hence untested.
[ترجمه گوگل]این مقدمات اغلب بیان نشده و در نتیجه آزمایش نشده هستند
[ترجمه ترگمان]این فرضیات اغلب مبهم هستند و از این رو تست نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The theory remains untested.
[ترجمه گوگل]این نظریه آزمایش نشده باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]این نظریه هنوز آزمایش نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A "flat" tax is still an untested concept.
[ترجمه گوگل]مالیات "مسطح" هنوز یک مفهوم آزمایش نشده است
[ترجمه ترگمان]یک مالیات \"هموار\" هنوز یک مفهوم تست نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new strategy of stopping drug smugglers is untested and dubious.
[ترجمه گوگل]استراتژی جدید جلوگیری از قاچاقچیان مواد مخدر آزمایش نشده و مشکوک است
[ترجمه ترگمان]استراتژی جدید توقف قاچاقچیان مواد مخدر تست نشده و مشکوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nobody checked how tightly the untested ear was covered, so I just pretended to block mine.
[ترجمه گوگل]هیچ کس بررسی نکرد که گوش آزمایش نشده چقدر محکم پوشیده شده است، بنابراین من فقط وانمود کردم که گوشم را مسدود می کنم
[ترجمه ترگمان]هیچ کس چک نکرد که گوش untested تا چه حد پوشیده شده، بنابراین من وانمود کردم که جلوی خودم را گرفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Their arguments, however(Sentence dictionary), are based on untested empirical assumptions about the needs of low - income families.
[ترجمه گوگل]با این حال، استدلال آنها (فرهنگ جملات) مبتنی بر فرضیات تجربی آزمایش نشده در مورد نیازهای خانواده های کم درآمد است
[ترجمه ترگمان]با این حال بحث آن ها (فرهنگ لغت)، براساس فرضیات تجربی کاملا تجربی در مورد نیاز خانواده های کم درآمد می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unexamined, unchecked, unverified
something that is untested has not yet been tested, so that you do not know what it is really like or what will happen.

پیشنهاد کاربران

۱. ازمایش نشده. امتحان نشده ۲. تمرین نکرده. کارزار ندیده. بی تجربه
مثال:
A new, untested medicine was detected in the capsule by the police scientists.
داروی جدید آزمایش نشده ای توسط دانشمندان اداره پلیس در داخل کپسول کشف شد.
امتحان نشده
ازمایش نشده
نا شناخته
ناآزموده
آزمایش نشده

بپرس