1. to untangle one's financial difficulties
اشکالات مالی خود را سر و صورت دادن
2. He was found desperately trying to untangle several reels of film.
[ترجمه گوگل]او پیدا شد که ناامیدانه سعی می کرد چندین حلقه فیلم را باز کند
[ترجمه ترگمان]او نا امیدانه تلاش می کرد تا حلقه های زیادی از فیلم را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I can't untangle these accounts / figures.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم این حساب ها / ارقام را باز کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم این حساب ها \/ ارقام را رها کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She tried to untangle her skirt from the wire fence.
[ترجمه گوگل]سعی کرد دامنش را از حصار سیمی باز کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد دامنش را از حصار سیمی باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The research attempts to untangle some of these issues.
[ترجمه گوگل]این تحقیق سعی دارد برخی از این مسائل را حل کند
[ترجمه ترگمان]تلاش های تحقیقاتی برای حل برخی از این موضوعات تلاش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lawyers and accountants began trying to untangle the complex affairs of the bank.
[ترجمه گوگل]وکلا و حسابداران شروع به تلاش برای باز کردن امور پیچیده بانک کردند
[ترجمه ترگمان]وکلا و حسابداران تلاش کردند تا امور پیچیده بانک را رها کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Can you untangle these wires?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این سیم ها را باز کنید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی این سیم ها رو حل کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It took years to untangle the legal complexities of the case.
[ترجمه گوگل]سال ها طول کشید تا پیچیدگی های حقوقی پرونده حل شود
[ترجمه ترگمان]سال ها طول کشید تا پیچیدگی های قانونی این پرونده را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Can you untangle all those cables on the floor?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید تمام آن کابل های روی زمین را باز کنید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی همه اون کابل ها رو روی زمین حل کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Can you untangle this thread for me? I'm all thumbs today.
[ترجمه گوگل]می تونی این تاپیک رو برای من باز کنی؟ من امروز همه شست هستم
[ترجمه ترگمان]می تونی این رشته رو برای من حل کنی؟ امروز با شست و پنجه نرم شده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It will not be easy to untangle his financial affairs.
[ترجمه گوگل]گره گشایی از امور مالی او آسان نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]رها کردن امور مالی اش آسان نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He's forced to untangle a complex web of financial dealings.
[ترجمه گوگل]او مجبور است شبکه پیچیده ای از معاملات مالی را باز کند
[ترجمه ترگمان]او مجبور است یک تار پیچیده از معاملات مالی را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Research which has attempted to untangle these issues has not, by and large, employed sufficiently sophisticated methods to clarify the picture.
[ترجمه گوگل]تحقیقاتی که سعی کرده اند این مسائل را حل کنند، به طور کلی از روش های به اندازه کافی پیچیده برای روشن کردن تصویر استفاده نکرده اند
[ترجمه ترگمان]تحقیقاتی که تلاش کرده است تا این مسائل را حل و فصل کند، به وسیله روش های کاملا پیچیده و به اندازه کافی پیچیده برای روشن شدن این تصویر بکار گرفته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They're trying to untangle a snarl-up in editing.
[ترجمه گوگل]آنها سعی میکنند یک غرغر در ویرایش را حل کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی می کنند با غرشی که در تدوین شکل می گیرند را باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. And he lacked the equipment with which to untangle an immensely complex jealousy.
[ترجمه گوگل]و او فاقد تجهیزاتی بود که بتواند حسادت بسیار پیچیده را با آن باز کند
[ترجمه ترگمان]و او فاقد تجهیزات مورد نیاز برای رها کردن یک حسادت بسیار پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید