unsystematically

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: combined form of systematically.
مشابه: haphazard

انگلیسی به انگلیسی

• in a manner that is unsystematic

پیشنهاد کاربران

His books were lined up unsystematically on the shelf
کتاب هایش به طور نامنظم روی قفسه چیده شده بود.
سازمان نیافته
بدون هیچ نظمی، بدون هیچ نظم و قاعده ای
به طور غیر مستقیم
غیر معمول و نامتعارف
Disordinally

به طور نامنظم
بی برنامه، خارج از اصول و روش های درست

بپرس