1. 'You've only got yourself to blame,' she said unsympathetically.
[ترجمه گوگل]او با بی مهری گفت: "تو فقط خودت را مقصر می دانی "
[ترجمه ترگمان]تو فقط خودت رو مقصر می دونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The museum does depict Stalin unsympathetically.
[ترجمه گوگل]این موزه استالین را به شکلی بیدرد به تصویر میکشد
[ترجمه ترگمان]موزه، استالین unsympathetically را به تصویر می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. As Veblen said, not unsympathetically, Marx never even deigns to prove his contention.
[ترجمه گوگل]همانطور که وبلن گفت، مارکس هیچگاه حتی نمیخواهد ادعای خود را ثابت کند
[ترجمه ترگمان]همانطور که Veblen گفت، نه unsympathetically، مارکس حتی سعی هم نکرد مخالفت خود را اثبات کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Digital designers will go so far as to unsympathetically say the same about analog-IC designers.
[ترجمه گوگل]طراحان دیجیتال تا آنجا پیش میروند که در مورد طراحان IC آنالوگ، بیطرفانه همین را میگویند
[ترجمه ترگمان]طراحان دیجیتال تا آنجا که می توانند درباره طراحان آنالوگ ارتباطات داخلی صحبت کنند، پیش می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The judge listened to the accused unsympathetically.
[ترجمه گوگل]قاضی با بی مهری به صحبت های متهم گوش داد
[ترجمه ترگمان]قاضی به متهم accused گوش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. If only he took as much exercise as I did he wouldn't have that spare tyre, I thought unsympathetically.
[ترجمه گوگل]من با بی مهری فکر کردم، اگر فقط به اندازه من ورزش می کرد، آن لاستیک زاپاس را نداشت
[ترجمه ترگمان]با خودم فکر کردم: اگر فقط او به اندازه من ورزش می کرد، این لاستیک زاپاس هم نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید