unsurpassed

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: never outperformed or improved upon by anyone or anything else to date.
متضاد: marginal
مشابه: incomparable, nonpareil, record, unbroken

- This athlete's record in the broad jump is unsurpassed.
[ترجمه گوگل] رکورد این ورزشکار در پرش پهن بی نظیر است
[ترجمه ترگمان] رکورد این ورزش کار در پرش گسترده بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our company has been making products of unsurpassed quality for over forty years.
[ترجمه گوگل] شرکت ما بیش از چهل سال است که محصولاتی با کیفیت بی نظیر تولید می کند
[ترجمه ترگمان] شرکت ما در طی چهل سال محصولاتی با کیفیت برتر تولید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The quality of Smallbone furniture is unsurpassed.
[ترجمه گوگل]کیفیت مبلمان Smallbone بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]کیفیت مبلمان smallbone بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mason Pearson's unsurpassed reputation for true value combined with the very highest standards in hair care now spans a whole century.
[ترجمه گوگل]شهرت بی‌نظیر میسون پیرسون برای ارزش واقعی همراه با بالاترین استانداردهای مراقبت از مو اکنون یک قرن کامل را در بر می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]شهرت بی نظیر Mason پیرسون برای ارزش حقیقی با بالاترین استانداردهای مراقبت از مو در حال حاضر یک قرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their collaborations set unsurpassed standards for jazz in an orchestral setting and for jazz soloists.
[ترجمه گوگل]همکاری آنها استانداردهای بی نظیری را برای جاز در محیط ارکسترال و برای تکنوازان جاز ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]هم کاری های آن ها استانداردهای برتر برای جاز را در یک برنامه موسیقی و هم برای soloists جاز قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As warriors, the Huns were unsurpassed.
[ترجمه گوگل]به عنوان جنگجو، هون ها بی نظیر بودند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک جنگجو، Huns unsurpassed بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Alvin is a safe boat, with an unsurpassed safety record.
[ترجمه گوگل]آلوین یک قایق امن است، با رکورد ایمنی بی نظیر
[ترجمه ترگمان]الو یک قایق امن است و سابقه امنیتی بی نظیر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His genius as a dramatist is unsurpassed.
[ترجمه گوگل]نبوغ او به عنوان یک نمایشنامه نویس بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]نبوغ او به عنوان یک نمایشنامه نویس بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Venice is a city of unsurpassed beauty.
[ترجمه گوگل]ونیز شهری با زیبایی های بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]ونیز شهری از زیبایی بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In another literary form, poetry, the Bible is unsurpassed.
[ترجمه گوگل]در شکل ادبی دیگر، شعر، کتاب مقدس بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]در قالب ادبی دیگر، شعر، انجیل برتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To my mind, Bach is unsurpassed as a composer.
[ترجمه گوگل]به نظر من، باخ به عنوان آهنگساز بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]به نظر من، باخ به عنوان یک آهنگ ساز بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is unsurpassed in the variety of services and activities available.
[ترجمه گوگل]در انواع خدمات و فعالیت های موجود بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]آن در انواع خدمات و فعالیت های موجود بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This kind of new powdered nodulizing agent possesses unsurpassed advantages over other alloy agents and it may become the substitute agent in 90's.
[ترجمه گوگل]این نوع ماده ندوله ساز پودری جدید دارای مزایای بی نظیری نسبت به سایر عوامل آلیاژی است و ممکن است در دهه 90 تبدیل به عامل جایگزین شود
[ترجمه ترگمان]این نوع از agent پودر زده جدید دارای مزایایی برتر نسبت به عوامل آلیاژی دیگر است و ممکن است در دهه ۹۰ به عامل جایگزین تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Stunning production, unsurpassed DJ line ups and the renowned atmosphere has made our secret spy soiree the destination for the most discerning social set on the London scene.
[ترجمه گوگل]تولید خیره‌کننده، مجموعه‌های بی‌نظیر دی‌جی و فضای مشهور، مراسم جاسوسی مخفی ما را به مقصدی برای برجسته‌ترین مجموعه اجتماعی در صحنه لندن تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]تولید گیج کننده، فراز خط مقدم، و جو مشهور، برای for مجموعه اجتماعی در صحنه لندن، یک گردش جاسوسی مخفی ما را به ارمغان آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The green of this English country is unsurpassed.
[ترجمه گوگل]رنگ سبز این کشور انگلیسی بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]سبز این کشور انگلستان بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They showed unsurpassed bravery in battle.
[ترجمه گوگل]آنها در جنگ شجاعت بی نظیری از خود نشان دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها شجاعت بی نظیر خود را در جنگ نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unexcelled, unequaled, unparalleled
something that is unsurpassed is better or greater than anything else of its kind.

پیشنهاد کاربران

بهترین ، سرتر از بقیه موارد
بی هماورد
بی رقیب
( نه بی رغیب!!! )
بی رغیب
بینظیر، بی مانند

بپرس