unsuited

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of suited.

جمله های نمونه

1. He's totally unsuited to the job.
[ترجمه گوگل]او کاملاً برای این کار مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]اون کاملا با اون شغل جور در نمیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Liberman realised Kurt was unsuited to office life, but offered him a contract anyway.
[ترجمه گوگل]لیبرمن متوجه شد که کورت برای زندگی اداری مناسب نیست، اما به هر حال به او پیشنهاد قرارداد داد
[ترجمه ترگمان]لیبرمن متوجه شد که کورت برای اداره زندگی مناسب نیست، اما به هر حال قراردادی به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This tool is unsuited for such use.
[ترجمه گوگل]این ابزار برای چنین استفاده ای نامناسب است
[ترجمه ترگمان]این ابزار برای چنین استفاده ای نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was unsuited for the job.
[ترجمه گوگل]او برای این کار مناسب نبود
[ترجمه ترگمان]اون با اون کار جور در نمیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm temperamentally unsuited to this job.
[ترجمه گوگل]من از نظر مزاجی برای این کار مناسب نیستم
[ترجمه ترگمان]با این شغل با هم جور در نمیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is a quitter who is temperamentally unsuited to remaining a champion.
[ترجمه گوگل]او فردی است که دست از کار می کشد و از نظر خلقی برای قهرمان ماندن مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]او یک quitter است که دوست ندارد قهرمان باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was totally unsuited for the job.
[ترجمه گوگل]او برای این کار کاملاً نامناسب بود
[ترجمه ترگمان]اون کاملا مناسب این شغل نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is unsuited to academic work.
[ترجمه گوگل]او برای کار آکادمیک مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]او با کار تحصیلی همخوانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The snow cruiser proved hopelessly unsuited to Antarctic conditions.
[ترجمه گوگل]این رزمناو برفی به طور ناامیدکننده ای برای شرایط قطب جنوب مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]The برفی به طرز ناامید کننده ای به شرایط قطب جنوب نامتناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is unsuited for that position.
[ترجمه گوگل]او برای آن موقعیت مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]او برای این موقعیت مناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is fundamentally unsuited to office work.
[ترجمه گوگل]او اساساً برای کارهای اداری مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]او اساسا برای کار با اداره نامتناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Are these rules unsuited to modern medicine?
[ترجمه گوگل]آیا این قوانین برای طب مدرن مناسب نیست؟
[ترجمه ترگمان]آیا این قوانین متناسب با داروهای مدرن نیستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They also tend to be aesthetically unsuited to many older-style properties.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین از نظر زیبایی شناختی برای بسیاری از ویژگی های سبک قدیمی تر مناسب نیستند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین تمایل دارند که از نظر زیبایی شناسی با بسیاری از ویژگی های سبک قدیمی تناسب داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Richard and I were totally unsuited, we cramped each other, preventing further growth, we were better apart.
[ترجمه گوگل]من و ریچارد کاملاً نامناسب بودیم، همدیگر را تنگ می‌کردیم، از رشد بیشتر جلوگیری می‌کردیم، بهتر از هم دور بودیم
[ترجمه ترگمان]ریچارد و من کاملا نامناسب بودیم، ما یکدیگر را تنگ کردیم و از رشد بیشتر جلوگیری کردیم، ما از هم جدا بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The two of them seemed so entirely unsuited to each other that I quickly discarded the unbidden image of their marital bed.
[ترجمه گوگل]هر دو آنقدر برای هم نا مناسب به نظر می رسیدند که من به سرعت تصویر ناخواسته تخت زناشویی آنها را کنار گذاشتم
[ترجمه ترگمان]هردوی آن ها با هم چنان نامتناسب به نظر می رسیدند که من به سرعت تصویر ناخوانده بس تر زناشویی را کنار گذاشته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• inappropriate, unfitting, incompatible, unbecoming
someone or something that is unsuited to a particular situation, place, or task, does not have the right qualities for it.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unsuitability
✅️ صفت ( adjective ) : unsuitable / unsuited
✅️ قید ( adverb ) : unsuitably
نامناسب

بپرس