unsuitable

/ənˈsuːtəbl̩//ʌnˈsuːtəbl̩/

معنی: نا مناسب، ناباب
معانی دیگر: ناجور، نابرازنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unsuitably (adv.), unsuitability (n.), unsuitableness (n.)
• : تعریف: not appropriate or fitting; unbecoming.
متضاد: adequate, appropriate, befitting, fitting, right, suitable
مشابه: improper, incongruous, inconvenient, out of place, unbecoming, unhappy, wrong

- unsuitable language for the occasion
[ترجمه گوگل] زبان نامناسب برای مناسبت
[ترجمه ترگمان] زبان نامناسب برای این موقعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The rides are unsuitable for people of a nervous disposition.
[ترجمه گوگل]سواری برای افراد عصبی نامناسب است
[ترجمه ترگمان]سواری برای مردم نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An abrasive material is unsuitable for cleaning baths.
[ترجمه گوگل]یک ماده ساینده برای تمیز کردن حمام نامناسب است
[ترجمه ترگمان]یک ماده ساینده برای تمیز کردن حمام نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She always falls for unsuitable men.
[ترجمه گوگل]او همیشه عاشق مردان نامناسب است
[ترجمه ترگمان]او همیشه برای مردان نامناسب سقوط می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some were obviously unsuitable and could be ruled out at once. Others were borderline cases.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها بدیهی است که مناسب نبودند و می‌توان آن را به یکباره رد کرد بقیه موارد مرزی بودند
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها به طور آشکار نامناسب بودند و می توانستند بلافاصله اداره شوند برخی دیگر، موارد مرزی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many tasks were considered unsuitable for women.
[ترجمه گوگل]بسیاری از وظایف برای زنان نامناسب تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از وظایف برای زنان نامناسب تلقی می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was wearing shoes that were totally unsuitable for climbing.
[ترجمه گوگل]او کفش هایی پوشیده بود که برای کوهنوردی کاملاً نامناسب بود
[ترجمه ترگمان]کفشی به پا داشت که برای بالا رفتن نامناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We rejected most of the candidates as unsuitable.
[ترجمه گوگل]ما اکثر کاندیداها را به عنوان نامناسب رد کردیم
[ترجمه ترگمان]ما اکثر نامزدها را نامناسب رد کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This film contains material unsuitable for minors.
[ترجمه گوگل]این فیلم حاوی مطالبی است که برای افراد زیر سن قانونی مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]این فیلم حاوی موادی است که برای کودکان نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had contracted a most unsuitable marriage.
[ترجمه گوگل]او با نامناسب ترین ازدواج ازدواج کرده بود
[ترجمه ترگمان]ازدواج نامناسبی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His jocose manner was unsuitable for such a solemn occasion.
[ترجمه گوگل]شیوه ژوکوزی او برای چنین مناسبت بزرگی مناسب نبود
[ترجمه ترگمان]لحن مزاح آمیز او برای چنین موقعیتی مناسب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They officially designated the area unsuitable for human habitation.
[ترجمه گوگل]آنها رسماً منطقه را برای سکونت انسان نامناسب اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها رسما منطقه را برای سکونت انسان نامناسب اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The programme's subject matter was quite unsuitable for children.
[ترجمه گوگل]موضوع برنامه برای کودکان کاملاً نامناسب بود
[ترجمه ترگمان]موضوع این برنامه برای کودکان کاملا نامناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The book is unsuitable for children .
[ترجمه گوگل]کتاب برای کودکان نامناسب است
[ترجمه ترگمان]این کتاب برای کودکان نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These roads are unsuitable for use by heavy vehicles.
[ترجمه گوگل]این جاده ها برای استفاده وسایل نقلیه سنگین نامناسب هستند
[ترجمه ترگمان]این جاده ها برای استفاده از وسایل نقلیه سنگین مناسب نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا مناسب (صفت)
improper, malapropos, incompatible, foreign, inappropriate, inopportune, incommensurate, inapt, inutile, timeless, infelicitous, untoward, unfit, unsuitable, ill-sorted, unapt, inapplicable, incompetent, irrelative, maladapted, unrighteous, unhandsome, unmeet

ناباب (صفت)
unfit, unsuitable

انگلیسی به انگلیسی

• inappropriate, unfitting, incompatible, improper
someone or something that is unsuitable for a particular purpose or situation does not have the right qualities for it.

پیشنهاد کاربران

نامناسب
مثال:
he dropped his unsuitable friends
او دوستهای نامناسبش را کنار گذاشت.
ناصواب
نامناسب
نادرخور
ناپسند
ناجور
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unsuitability
✅️ صفت ( adjective ) : unsuitable / unsuited
✅️ قید ( adverb ) : unsuitably
آنچه که مقتضی و مناسب و درخور و شایسته و زیبنده نیست
not right for some thing or some body :
مناسب نیست برای چیزی یا کسی
متضادش : suitable
😷😷😷😷😷😷😷

بپرس