• : تعریف: combined form of successful. • متضاد: successful • مشابه: abortive, vain
- His attempt to break the world record was unsuccessful, but he vowed to try again the following year.
[ترجمه گوگل] تلاش او برای شکستن رکورد جهانی ناموفق بود، اما او قول داد سال بعد دوباره تلاش کند [ترجمه ترگمان] تلاش او برای شکستن رکورد جهانی ناموفق بود، اما او قول داد که سال بعد دوباره امتحان کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Behind every successful man there's a lot u unsuccessful years.
[ترجمه مری] در پشت هر مرد موفق سالهای ناامیدی وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]پشت سر هر مرد موفقی سالهای ناموفق زیادی وجود دارد [ترجمه ترگمان]در پشت هر فرد موفق، سال های ناموفق زیادی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Police attempts to infiltrate neo-Nazi groups were largely unsuccessful.
[ترجمه گوگل]تلاش های پلیس برای نفوذ به گروه های نئونازی عمدتاً ناموفق بود [ترجمه ترگمان]تلاش پلیس برای نفوذ به گروه های نئونازی ها تا حد زیادی ناموفق بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We have been unsuccessful in finding a new manager.
[ترجمه گوگل]ما در یافتن مدیر جدید ناموفق بوده ایم [ترجمه ترگمان]در یافتن یک مدیر جدید ناموفق بوده ایم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The couple made several unsuccessful attempts at a compromise.
[ترجمه گوگل]این زوج چندین تلاش ناموفق برای مصالحه انجام دادند [ترجمه ترگمان]این زوج تلاش های ناموفق خود را در یک مصالحه انجام دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He made an unsuccessful attempt to stop the thief.
[ترجمه گوگل]او تلاش ناموفقی برای متوقف کردن دزد انجام داد [ترجمه ترگمان]او ناموفق بود تا دزد را متوقف کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Behind every successful man there's a lot of unsuccessful years.
[ترجمه گوگل]پشت سر هر مرد موفقی سالهای ناموفق زیادی وجود دارد [ترجمه ترگمان]در پشت هر فرد موفق سال های پایانی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Her bid for re-election was unsuccessful.
[ترجمه گوگل]تلاش او برای انتخاب مجدد ناموفق بود [ترجمه ترگمان]پیشنهاد وی برای انتخاب مجدد ناموفق بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. There were reports last month of unsuccessful negotiations between guerrillas and commanders.
[ترجمه گوگل]ماه گذشته گزارش هایی از مذاکرات ناموفق بین چریک ها و فرماندهان منتشر شد [ترجمه ترگمان]در ماه گذشته گزارش هایی حاکی از مذاکرات ناموفق بین شبه نظامیان و فرماندهان وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. My early attempts at learning to drive were unsuccessful.
[ترجمه گوگل]تلاش های اولیه من برای یادگیری رانندگی ناموفق بود [ترجمه ترگمان]تلاش های اولیه من در یادگیری رانندگی ناموفق بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They were unsuccessful in meeting their objectives for the year.
[ترجمه گوگل]آنها در رسیدن به اهداف خود در سال ناموفق بودند [ترجمه ترگمان]آن ها در برخورد با اهداف خود برای سال ناموفق بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The attack was unsuccessful and served only to alert the enemy.
[ترجمه گوگل]این حمله ناموفق بود و فقط برای هشدار دادن به دشمن بود [ترجمه ترگمان]این حمله ناموفق بود و تنها برای هشدار به دشمن خدمت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He followed many unsuccessful paths before finding his true metier.
[ترجمه گوگل]او مسیرهای ناموفق بسیاری را پیش از یافتن ستاره واقعی خود دنبال کرد [ترجمه ترگمان]او چندین مسیر ناموفق را پیش از پیدا کردن metier واقعی اش دنبال کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The difference between successful and unsuccessful people is that successful people put into practice the things they learn.
[ترجمه گوگل]تفاوت بین افراد موفق و ناموفق در این است که افراد موفق چیزهایی را که یاد می گیرند در عمل به کار می برند [ترجمه ترگمان]تفاوت میان افراد موفق و ناموفق آن است که افراد موفق چیزهایی را که یاد می گیرند تمرین می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The final proposals were a rather unsuccessful compromise between the need for profitability and the demands of local conservationists.
[ترجمه گوگل]پیشنهادات نهایی یک سازش نسبتا ناموفق بین نیاز به سودآوری و خواسته های محافظان محلی بود [ترجمه ترگمان]طرح های نهایی یک مصالحه ناموفق بین نیاز به سود دهی و خواسته های طرفداران حفاظت از منابع محلی بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He and his friend Boris were unsuccessful in getting a job.
[ترجمه گوگل]او و دوستش بوریس در یافتن شغل ناموفق بودند [ترجمه ترگمان]بوریس و دوستش بوریس موفق نشدند شغلی پیدا کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• not successful, unavailing, ineffectual, unproductive if you are unsuccessful, you do not succeed in what you are trying to do.
پیشنهاد کاربران
ناموفق - صفت The project was unsuccessful بی نتیجه - صفت Their attempts to fix the problem were unsuccessful بی حاصل - صفت It was an unsuccessful effort ناکام - صفت He was unsuccessful in his bid for presidency شکست خورده - صفت We did unsuccessful effort
White showed that using neural networks with 500 days of IBM stock was unsuccessful in terms of short term forecasts وایت نشان داده است که استفاده از شبکه های عصبی برای ۵۰۰ روز از سهام IBM در پیش بینی کوتاه مدت، ناموفق بوده است. ... [مشاهده متن کامل]
He was unsuccessful in both cases در هر دو مورد جنبش شکست خورد. An attempt to login to perform the requested operation was unsuccessful تلاش برای ورود ، جهت اجرای عمل درخواست شده موفقیت آمیز نبود