unsuccessful

/ˌənsəkˈsesfəl//ˌʌnsəkˈsesfəl/

معنی: ناموفق
معانی دیگر: unsuccess شکست، عدم موفقیت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unsuccessfully (adv.)
• : تعریف: combined form of successful.
متضاد: successful
مشابه: abortive, vain

- His attempt to break the world record was unsuccessful, but he vowed to try again the following year.
[ترجمه گوگل] تلاش او برای شکستن رکورد جهانی ناموفق بود، اما او قول داد سال بعد دوباره تلاش کند
[ترجمه ترگمان] تلاش او برای شکستن رکورد جهانی ناموفق بود، اما او قول داد که سال بعد دوباره امتحان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Behind every successful man there's a lot u unsuccessful years.
[ترجمه مری] در پشت هر مرد موفق سالهای ناامیدی وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]پشت سر هر مرد موفقی سالهای ناموفق زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در پشت هر فرد موفق، سال های ناموفق زیادی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Police attempts to infiltrate neo-Nazi groups were largely unsuccessful.
[ترجمه گوگل]تلاش های پلیس برای نفوذ به گروه های نئونازی عمدتاً ناموفق بود
[ترجمه ترگمان]تلاش پلیس برای نفوذ به گروه های نئونازی ها تا حد زیادی ناموفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We have been unsuccessful in finding a new manager.
[ترجمه گوگل]ما در یافتن مدیر جدید ناموفق بوده ایم
[ترجمه ترگمان]در یافتن یک مدیر جدید ناموفق بوده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The couple made several unsuccessful attempts at a compromise.
[ترجمه گوگل]این زوج چندین تلاش ناموفق برای مصالحه انجام دادند
[ترجمه ترگمان]این زوج تلاش های ناموفق خود را در یک مصالحه انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He made an unsuccessful attempt to stop the thief.
[ترجمه گوگل]او تلاش ناموفقی برای متوقف کردن دزد انجام داد
[ترجمه ترگمان]او ناموفق بود تا دزد را متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Behind every successful man there's a lot of unsuccessful years.
[ترجمه گوگل]پشت سر هر مرد موفقی سالهای ناموفق زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در پشت هر فرد موفق سال های پایانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her bid for re-election was unsuccessful.
[ترجمه گوگل]تلاش او برای انتخاب مجدد ناموفق بود
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد وی برای انتخاب مجدد ناموفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There were reports last month of unsuccessful negotiations between guerrillas and commanders.
[ترجمه گوگل]ماه گذشته گزارش هایی از مذاکرات ناموفق بین چریک ها و فرماندهان منتشر شد
[ترجمه ترگمان]در ماه گذشته گزارش هایی حاکی از مذاکرات ناموفق بین شبه نظامیان و فرماندهان وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My early attempts at learning to drive were unsuccessful.
[ترجمه گوگل]تلاش های اولیه من برای یادگیری رانندگی ناموفق بود
[ترجمه ترگمان]تلاش های اولیه من در یادگیری رانندگی ناموفق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were unsuccessful in meeting their objectives for the year.
[ترجمه گوگل]آنها در رسیدن به اهداف خود در سال ناموفق بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها در برخورد با اهداف خود برای سال ناموفق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The attack was unsuccessful and served only to alert the enemy.
[ترجمه گوگل]این حمله ناموفق بود و فقط برای هشدار دادن به دشمن بود
[ترجمه ترگمان]این حمله ناموفق بود و تنها برای هشدار به دشمن خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He followed many unsuccessful paths before finding his true metier.
[ترجمه گوگل]او مسیرهای ناموفق بسیاری را پیش از یافتن ستاره واقعی خود دنبال کرد
[ترجمه ترگمان]او چندین مسیر ناموفق را پیش از پیدا کردن metier واقعی اش دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The difference between successful and unsuccessful people is that successful people put into practice the things they learn.
[ترجمه گوگل]تفاوت بین افراد موفق و ناموفق در این است که افراد موفق چیزهایی را که یاد می گیرند در عمل به کار می برند
[ترجمه ترگمان]تفاوت میان افراد موفق و ناموفق آن است که افراد موفق چیزهایی را که یاد می گیرند تمرین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The final proposals were a rather unsuccessful compromise between the need for profitability and the demands of local conservationists.
[ترجمه گوگل]پیشنهادات نهایی یک سازش نسبتا ناموفق بین نیاز به سودآوری و خواسته های محافظان محلی بود
[ترجمه ترگمان]طرح های نهایی یک مصالحه ناموفق بین نیاز به سود دهی و خواسته های طرفداران حفاظت از منابع محلی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He and his friend Boris were unsuccessful in getting a job.
[ترجمه گوگل]او و دوستش بوریس در یافتن شغل ناموفق بودند
[ترجمه ترگمان]بوریس و دوستش بوریس موفق نشدند شغلی پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناموفق (صفت)
ill-fated, failed, unsuccessful, unlucky, infelicitous, untoward

انگلیسی به انگلیسی

• not successful, unavailing, ineffectual, unproductive
if you are unsuccessful, you do not succeed in what you are trying to do.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unsuccess
✅️ صفت ( adjective ) : unsuccessful
✅️ قید ( adverb ) : unsuccessfully
not amount to much/anything/a great deal etc to not be important, valuable, or successful
Success : کامیابی - موفقیت - پیروزی
Successful : موفق - کامیاب - پیروز
Unsuccessful : ناموفق
Successive : متوالی - پی در پی - توارثی
بی نتیجه، بیهوده، بی اثر، بی فایده، غیر موثر

بپرس