1. The sticky tape on the parcel came unstuck and the whole thing came undone.
[ترجمه مریم السادات طبسی] نوارچسب روی بسته کنده شد و همه چیز خراب شد|
[ترجمه گوگل]نوار چسب روی بسته گیر کرد و تمام کار از بین رفت[ترجمه ترگمان]یک نوار چسبناک روی بسته رها شد و همه چیز خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. His plan to escape came badly unstuck.
[ترجمه گوگل]نقشه او برای فرار به شدت از بین رفت
[ترجمه ترگمان]گفت: نقشه اون برای فرار خیلی بد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گفت: نقشه اون برای فرار خیلی بد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Where economics comes unstuck is when it doesn't take account of the anticipated actions of human beings.
[ترجمه گوگل]جایی که اقتصاد از بین می رود زمانی است که اقدامات پیش بینی شده انسان ها را در نظر نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]جایی که اقتصاد به آن می رسد، زمانی است که در مورد اقدامات پیش بینی شده انسان ها به حساب نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]جایی که اقتصاد به آن می رسد، زمانی است که در مورد اقدامات پیش بینی شده انسان ها به حساب نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She came unstuck in the last part of the exam.
[ترجمه گوگل]او در آخرین بخش امتحان گیر نکرد
[ترجمه ترگمان]او در بخش آخر امتحان unstuck آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در بخش آخر امتحان unstuck آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The envelope was unstuck.
[ترجمه گوگل]پاکت گیر نکرده بود
[ترجمه ترگمان]این پاکت را از تو جدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این پاکت را از تو جدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. If you keep on taking risks, you'll come unstuck one day.
[ترجمه گوگل]اگر به ریسک کردن ادامه دهید، یک روز گیر خواهید آورد
[ترجمه ترگمان]اگر همچنان خطر کنی، یک روز از خودت جدا خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر همچنان خطر کنی، یک روز از خودت جدا خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The flap of the envelope had come unstuck.
[ترجمه گوگل]لبه پاکت گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]فشار پاکت نامه را از روی پاکت بیرون آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فشار پاکت نامه را از روی پاکت بیرون آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Their plans came badly unstuck.
[ترجمه گوگل]نقشه های آنها بدجوری از بین رفت
[ترجمه ترگمان]نقشه آن ها به طرز بدی درامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نقشه آن ها به طرز بدی درامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. However, everyone comes unstuck once in a while, especially when caught unawares.
[ترجمه گوگل]با این حال، هر گاه هر از چند گاهی گیر می افتند، به خصوص زمانی که غافلگیر می شوند
[ترجمه ترگمان]با این حال، هر کس یک بار در یک زمان به اینجا می آید، به خصوص وقتی غافلگیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، هر کس یک بار در یک زمان به اینجا می آید، به خصوص وقتی غافلگیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Well, I daresay you thought I'd come unstuck, when the new airport wasn't built.
[ترجمه گوگل]خوب، به جرأت می گویم که فکر می کردی وقتی فرودگاه جدید ساخته نشده بود، گیر کردم
[ترجمه ترگمان]خب، من مطمئنم که تو فکر می کردی من از وقتی که فرودگاه جدید ساخته نشده، از تو جدا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خب، من مطمئنم که تو فکر می کردی من از وقتی که فرودگاه جدید ساخته نشده، از تو جدا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The layers of secrecy have come unstuck with time.
[ترجمه گوگل]لایههای پنهان کاری با گذشت زمان از بین رفته است
[ترجمه ترگمان]لایه های پنهان کاری با گذر زمان بسته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]لایه های پنهان کاری با گذر زمان بسته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. If we come really unstuck, then we can blame the devil!
[ترجمه گوگل]اگر ما واقعاً گیر نکردیم، پس می توانیم شیطان را مقصر بدانیم!
[ترجمه ترگمان]اگر جدا از آن جدا شویم، می توانیم شیطان را مقصر بدانیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر جدا از آن جدا شویم، می توانیم شیطان را مقصر بدانیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Another day we nearly came unstuck altogether.
[ترجمه گوگل]یک روز دیگر نزدیک بود به کلی گیر بیفتیم
[ترجمه ترگمان]یک روز دیگر نزدیک بود از تو جدا شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک روز دیگر نزدیک بود از تو جدا شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This envelope has come unstuck.
[ترجمه گوگل]این پاکت گیر کرده است
[ترجمه ترگمان]این پاکت را از تو جدا کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این پاکت را از تو جدا کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This week, however, they came unstuck.
[ترجمه گوگل]این هفته اما آنها گیر نکردند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این هفته به unstuck رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، این هفته به unstuck رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید