unstrung

/ˌʌnˈstrʌŋ//ˌʌnˈstrʌŋ/

زمان گذشته اسم مفعول : unstring، عصبی، آشفته، زمان گذشته اسم مفعول : unstring عصبی، بی زه، بی تار

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of unstring.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: lacking a string or strings, as a violin or tennis racket.

(2) تعریف: suffering from an emotional upset or breakdown; unnerved.

- He came unstrung after the accident.
[ترجمه گوگل] او بعد از تصادف بی بند و بار آمد
[ترجمه ترگمان] او پس از حادثه، از شدت تب و لرز از اتاق بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. At the same time, the unstrung enterprise risk management of CAO creates the endogenous issue of corporate governance, which is lack of inside control machinery and supervisory machinery.
[ترجمه گوگل]در عین حال، مدیریت ریسک سازمانی نامنظم CAO موضوع درون زا حاکمیت شرکتی را ایجاد می کند که فقدان ماشین های کنترل داخلی و ماشین آلات نظارتی است
[ترجمه ترگمان]در عین حال، مدیریت خطر سازمان اقتصادی آسیای میانه آنلاین موضوع درونی حاکمیت شرکتی را ایجاد می کند که فاقد کنترل داخلی و ماشین آلات نظارتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But his spirit was unstrung by his misfortunes.
[ترجمه گوگل]اما روح او از بدبختی هایش تسخیر نشده بود
[ترجمه ترگمان]اما روحش از بدبختی های او رخت بر بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. EXAMPLE: Our unstrung sales representatives are able to show customers our company's web site from any location.
[ترجمه گوگل]مثال: نمایندگان فروش غیرقابل انعطاف ما می توانند وب سایت شرکت ما را از هر مکانی به مشتریان نشان دهند
[ترجمه ترگمان]مثال: نمایندگان فروش unstrung ما قادر به نشان دادن وب سایت شرکت ما از هر مکانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The incident left him unstrung and incapable of rational effort.
[ترجمه گوگل]این واقعه باعث شد که او بی بند و بار و ناتوان از تلاش منطقی باشد
[ترجمه ترگمان]این حادثه او را از خود بی خود کرده و ناتوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Beads of water cling to its screen, necklaces unstrung, locked by the screen's grid into something like a checkerboard, if checkerboards wore jewelry.
[ترجمه گوگل]دانه‌های آب به صفحه‌اش می‌چسبند، گردن‌بندها باز نشده، با شبکه صفحه در چیزی شبیه شطرنجی قفل می‌شوند، اگر شطرنجی‌ها جواهرات می‌پوشیدند
[ترجمه ترگمان]Beads آب به پرده آن چسبیده اند، و گردن بند می لرزد، و در صورتی که checkerboards جواهر به تن داشته باشد، به وسیله شبکه توری به چیزی شبیه به a قفل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was unstrung by the news.
[ترجمه گوگل]او از این خبر بی خبر بود
[ترجمه ترگمان]او از شنیدن خبر ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No matter how unstrung her characters become, Helen Mirren holds something in reserve.
[ترجمه گوگل]مهم نیست که چقدر شخصیت‌های او بی‌تفاوت می‌شوند، هلن میرن چیزی را ذخیره می‌کند
[ترجمه ترگمان]صرف نظر از اینکه چه گونه شخصیت او را آشفته می کند، هلن میرن چیزی را در حال ذخیره نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Beads of water cling to its screen, necklaces unstrung.
[ترجمه گوگل]مهره‌های آب به صفحه‌اش چسبیده، گردنبندها باز نشده
[ترجمه ترگمان]قطرات درشت قطرات آب به صفحه آن چسبیده اند، گردن بند می لرزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On the other hand, the audit results which have already announced also have flaws such as limited quantity, unitary content, unstrung authenticity and dislocation objects to the audit results.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، نتایج ممیزی که قبلاً اعلام شده است نیز دارای ایراداتی از قبیل کمیت محدود، محتوای واحد، اصالت نامشخص و اشیاء نابجایی در نتایج حسابرسی است
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، نتایج حسابرسی که پیش از این اعلام شده اند نیز نقایصی دارند نظیر مقدار محدود، محتوای واحد، اصالت و اشیا نابجایی به نتایج حسابرسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• weak, unstable; having the strings loosened or removed (bow, harp, etc.); emotionally upset, unnerved

پیشنهاد کاربران

بپرس