1. unspeakable atrocities
اعمال شنیع غیر قابل وصف
2. In life, we all have an unspeakable secret, an irreversible regret, an unreachable dream and an unforgettable love.
[ترجمه گوگل]همه ما در زندگی رازی ناگفتنی داریم، حسرتی جبران ناپذیر، رویایی دست نیافتنی و عشقی فراموش نشدنی
[ترجمه ترگمان]در زندگی، همه ما یک راز ناگفتنی، یک پشیمانی غیرقابل دسترسی و یک عشق فراموش نشدنی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. No report can convey the unspeakable suffering that this war has caused.
[ترجمه گوگل]هیچ گزارشی نمی تواند رنج وصف ناپذیری را که این جنگ ایجاد کرده است، بیان کند
[ترجمه ترگمان]هیچ گزارشی نمی تواند رنجی ناگفتنی را که این جنگ به وجود آورده است، بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The judge described the offences as nauseating and unspeakable.
[ترجمه گوگل]قاضی این جرایم را تهوعآور و غیرقابل بیان توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی این تخلفات را تهوع آور و غیرقابل بیان توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She suffered unspeakable trouble while she considered all these questions.
[ترجمه گوگل]او در حالی که تمام این سؤالات را در نظر می گرفت، دچار مشکلات غیرقابل توصیفی شد
[ترجمه ترگمان]در حالی که او تمام این سوال ها را در ذهن مرور می کرد، دچار دردسر بزرگی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I hate to think of all the vile unspeakable things he did.
[ترجمه گوگل]از فکر کردن به تمام کارهای زشت و ناگفتنی که انجام داد متنفرم
[ترجمه ترگمان]متنفرم از اینکه به همه کارهایی که انجام داده فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The stench coming from the toilets was quite unspeakable.
[ترجمه گوگل]بوی تعفن که از توالت ها می آمد کاملا غیرقابل توصیف بود
[ترجمه ترگمان]بوی گندی که از توالت ها وارد شده بود کاملا ناگفتنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The unspeakable anguish wrung his heart.
[ترجمه گوگل]اندوه وصف ناپذیری قلبش را آزار داد
[ترجمه ترگمان]اندوه ناگفتنی قلبش را فشرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The unspeakable odour clung to the room.
[ترجمه گوگل]بوی ناگفتنی به اتاق چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]عطر ناگفتنی به اتاق چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. On top of which she had those unspeakable women in for tea so their unspeakable husbands will vote for your unspeakable programs.
[ترجمه گوگل]علاوه بر آن، او آن زنان ناگفته را برای خوردن چای در اختیار داشت تا شوهران ناگفته آنها به برنامه های ناگفته شما رای دهند
[ترجمه ترگمان]در بالای آن، آن زن های ناگفتنی را برای صرف چای دعوت کرده بودند تا شوهران ناگفتنی آن ها برای برنامه های unspeakable رای بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Smothered with gravy, garnished with unspeakable, uneatable edenwort and okra.
[ترجمه گوگل]خیس شده با سس، تزیین شده با دمنوش و بامیه ناگفتنی و غیرقابل خوردن
[ترجمه ترگمان]که با gravy آغشته به unspeakable و uneatable و okra خفه شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The human organism can withstand unspeakable physical pain.
[ترجمه گوگل]ارگانیسم انسان می تواند دردهای فیزیکی وصف ناپذیری را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]موجود انسانی می تونه تحمل درد فیزیکی و ناگفتنی رو تحمل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This man has done unspeakable things; he may be angered by my appearance.
[ترجمه گوگل]این مرد کارهای ناگفتنی انجام داده است او ممکن است از ظاهر من عصبانی شود
[ترجمه ترگمان]این مرد چیزهای ناگفتنی زیادی کرده است؛ ممکن است از ظاهر من عصبانی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید