unsought

/ʌnsɔːt//ʌnsɔːt/

معنی: ناخواسته، کشف نشده، کاوش نشده، جستجو نشده، کوشش نشده
معانی دیگر: کاوش نشده، جستجو نشده، کشف نشده، کوشش نشده، ناخواسته

جمله های نمونه

1. Love sought is good, but given unsought is better. William Shakespeare
[ترجمه گوگل]عشق به دنبال خوب است، اما با توجه به ناخواسته بهتر است ویلیام شکسپیر
[ترجمه ترگمان]عشق به دنبال خوب است، اما با توجه به unsought بهتر است ویلیام شکسپیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Love sought is good, but give unsought is better.
[ترجمه گوگل]عشق به دنبال خوب است، اما ناخواسته دادن بهتر است
[ترجمه ترگمان]عشق به دنبال خوب است، اما به unsought بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Love songht is good, but given unsought is better.
[ترجمه گوگل]آهنگ عاشقانه خوب است، اما ناخواسته بهتر است
[ترجمه ترگمان]عشق ورزیدن خوب است، اما با توجه به unsought بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pure joy by desire -- unsought, undeserved, God - given.
[ترجمه گوگل]شادی ناب از روی آرزو -- ناخواسته، ناشایست، خدا داده شده
[ترجمه ترگمان]لذت خالص، نا امید نشده و خدا رو شکر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Those that come unsought are commonly the most valuable.
[ترجمه گوگل]آنهایی که جستجو نمی شوند معمولا با ارزش ترین هستند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که می آیند از همه مهم تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An unsought pathos came hand in hand with awe.
[ترجمه گوگل]یک ترحم ناخواسته دست در دست هم با هیبت آمد
[ترجمه ترگمان]و با ترس و دلسوزی دست او را در دست گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An unsought pathos came hand in had with awe.
[ترجمه گوگل]ترحم ناخواسته با هیبت همراه شد
[ترجمه ترگمان]یک نامه رقت انگیز حاکی از همدردی با ترس و وحشت دست او را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How cruel to reflect upon the wrong turns and unsought circumstances of an unlucky life.
[ترجمه گوگل]چقدر ظالمانه است که در مورد چرخش های اشتباه و شرایط ناخواسته یک زندگی بدشانسی فکر کنیم
[ترجمه ترگمان]چه قدر ظالمانه بود که در شرایط غلط و نا امیدی زندگی بدشانسی را منعکس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cream of enjoyment in this life is always impromptu. The chance walk; the unexpected visit; the unpremeditated journey; the unsought conversation or acquaintance.
[ترجمه گوگل]کرم لذت در این زندگی همیشه بداهه است پیاده روی شانسی؛ بازدید غیر منتظره؛ سفر بدون برنامه ریزی؛ مکالمه یا آشنایی ناخواسته
[ترجمه ترگمان]لذت بردن از این زندگی همیشه بدون مقدمه است راه رفتن، دیدار غیر منتظره، سفر قبلی، گفتگو و آشنایی قبلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the councils of government, we must guard against the acquisition of unwarranted influence, whether sought or unsought, by the military-industrial complex.
[ترجمه گوگل]در شوراهای حکومتی، ما باید در مقابل کسب نفوذ ناروا، چه خواسته یا ناخواسته، توسط مجتمع نظامی-صنعتی مراقب باشیم
[ترجمه ترگمان]در شورای دولتی، ما باید در برابر کسب نفوذ غیرموجه، چه به جستجو و چه unsought، توسط مجموعه نظامی - صنعتی محافظت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناخواسته (صفت)
officious, unwelcome, undesirable, uncalled-for, unsought

کشف نشده (صفت)
unsought, undetected

کاوش نشده (صفت)
unsought

جستجو نشده (صفت)
unsought

کوشش نشده (صفت)
unsought

انگلیسی به انگلیسی

• not sought after, not looked for, not asked for

پیشنهاد کاربران

بپرس