unsocial

/ʌnˈsoʊʃl̩//ʌnˈsəʊʃl̩/

معنی: غیر اجتماعی
معانی دیگر: متنفر از معاشرت، مردم ترس، اجتماع ترس، بد معاشرت، غیر معاشرتی، منزوی، مردم گریز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unsocially (adv.)
• : تعریف: characterized by dislike for the society of others; unsociable.
متضاد: sociable, social

جمله های نمونه

1. Many hospital staff have to work unsocial hours .
[ترجمه مجید وحید] بسیاری از پرسنل بیمارستان مجبورند در خارج از ساعات متعارف اداری کار کنند.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارکنان بیمارستان مجبورند ساعات غیراجتماعی کار کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کارکنان بیمارستان باید ساعات غیر اجتماعی کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She's a nurse so she often works unsocial hours.
[ترجمه گوگل]او یک پرستار است، بنابراین اغلب اوقات غیر اجتماعی کار می کند
[ترجمه ترگمان]او یک پرستاره، بنابراین چند ساعتی بیشتر کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I don't want to work unsocial hours.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم در ساعات غیر اجتماعی کار کنم
[ترجمه ترگمان]تا چند ساعت دیگر نمی خواهم کار کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I work long and unsocial hours, so I don't get out much.
[ترجمه گوگل]من ساعات طولانی و غیر اجتماعی کار می کنم، بنابراین زیاد بیرون نمی روم
[ترجمه ترگمان]ساعت های طولانی و غیر معمول کار می کنم، برای همین زیاد از اینجا بیرون نمی روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Summer is a season for unsocial people, only summer can light them up!
[ترجمه گوگل]تابستان فصل افراد غیر اجتماعی است، فقط تابستان می تواند آنها را روشن کند!
[ترجمه ترگمان]تابستان فصلی برای مردم غیر معاشرتی است، تنها تابستان می تواند آن ها را روشن کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She is more shy than unsocial.
[ترجمه گوگل]او بیشتر خجالتی است تا غیر اجتماعی
[ترجمه ترگمان]She از غیر معاشرتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As a policeman you often have to work unsocial hours.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پلیس اغلب مجبورید ساعات غیراجتماعی کار کنید
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مامور پلیس، اغلب باید ساعات غیر اجتماعی کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I work long and unsocial hours.
[ترجمه گوگل]من ساعات طولانی و غیر اجتماعی کار می کنم
[ترجمه ترگمان]ساعت های طولانی و غیر معمول کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is more shy than unsocial.
[ترجمه گوگل]او بیشتر خجالتی است تا غیر اجتماعی
[ترجمه ترگمان]او more از غیر معاشرتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We are each of an unsocial, taciturn disposition, unwilling to speak, unless we expect to say something that will amaze the whole room, and be handed down to posterity with all the eclat of a proverb.
[ترجمه گوگل]هرکدام از ما رفتاری غیراجتماعی و کم حرف داریم، نمی خواهیم حرف بزنیم، مگر اینکه انتظار داشته باشیم چیزی بگوییم که کل اتاق را شگفت زده کند و با تمام صدای ضرب المثل به آیندگان تحویل داده شود
[ترجمه ترگمان]ما هر دو خلق و خوی غیر معاشرتی داریم، کم حرف هستیم، و میل نداریم حرف بزنیم، مگر این که انتظار داشته باشیم یک چیزی بگوییم که کل اتاق را متحیر خواهد کرد، و مثل یک ضرب المثل به اخلاف منتقل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Personal disorganization resulting in unsocial behavior.
[ترجمه گوگل]بی نظمی شخصی که منجر به رفتار غیر اجتماعی می شود
[ترجمه ترگمان]disorganization شخصی منجر به رفتار غیر اجتماعی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The nurses have to work unsocial hours.
[ترجمه گوگل]پرستاران باید ساعات غیر اجتماعی کار کنند
[ترجمه ترگمان]پرستاران باید در ساعات غیر اجتماعی کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Eg : Working unsocial hours is just one of the stresses and strains of the job.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال: ساعات کاری غیر اجتماعی تنها یکی از استرس ها و فشارهای شغلی است
[ترجمه ترگمان]E [ g ]: ساعات غیر اجتماعی کار فقط یکی از تنش ها و فشارهای شغلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Adults lose special rates for specific jobs, shift pay[sentence dictionary], holiday pay and unsocial hours pay.
[ترجمه گوگل]بزرگسالان نرخ های ویژه برای مشاغل خاص، دستمزد نوبتی [فرهنگ احکام]، حقوق تعطیلات و پرداخت ساعات غیر اجتماعی را از دست می دهند
[ترجمه ترگمان]بزرگسالان نرخ ویژه ای را برای مشاغل خاص از دست می دهند، به فرهنگ لغت مراجعه می کنند، حقوق تعطیلات و ساعت های اجتماعی غیر اجتماعی می پردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He would learn morality by observing people's reactions when he performed unsocial actions; but he would never be punished.
[ترجمه گوگل]او با مشاهده واکنش مردم هنگام انجام اعمال غیراجتماعی، اخلاق را می آموخت اما او هرگز مجازات نمی شود
[ترجمه ترگمان]او اخلاق را با مشاهده واکنش های مردم، هنگامی که رفتار غیر اجتماعی را انجام می داد، یاد می گرفت؛ ولی هرگز مجازات نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر اجتماعی (صفت)
asocial, unsociable, unsocial, dissocial, dissociable

انگلیسی به انگلیسی

• not social, not desiring or encouraging interaction with people
if you have to work unsocial hours, you work at times when most people do not, such as in the evenings or at weekends.

پیشنهاد کاربران

دیرجوش. ( نف مرکب ) دیگ یا سماورو مانند آن که به جوش آمدن مایع مظروف آن دیری بکشد. آنکه دیر به جوش آید. که دیر حرارت در آن تأثیر کند. ( یادداشت مؤلف ) . || آنکه دیر به معاشرت و مصاحبت کسان میل کند. آنکه
...
[مشاهده متن کامل]
دیر الفت و دوستی گیرد با دیگران. آنکه دیر به دوستی کسان و گستاخی با کسان درآید. که دیر با کسان دوست و یگانه شود. که دیرانس و الفت و دوستی آرد. که زود با کسان دوستی نپیوندد. آدمی که دیر انس و الفت و یگانگی پذیرد. آنکه دیر مأنوس و مألوف شود با کسان. ( یادداشت مؤلف ) .

Work unsocial hours ساعات غیر معمول

بپرس