unsightly

/ənˈsaɪtli//ʌnˈsaɪtli/

معنی: کریه، بد منظر، ناخوشایند، بدنما
معانی دیگر: زشت، بد ظاهر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unsightliness (n.)
• : تعریف: unpleasant or disagreeable to look at; unattractive; ugly.
مترادف: ugly, unattractive
متضاد: attractive, sightly
مشابه: disagreeable, distasteful, gross, grotesque, hideous, offensive, repellent, repulsive

- an unsightly mess
[ترجمه گوگل] یک آشفتگی ناخوشایند
[ترجمه ترگمان] یه گندکاری ناجور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His skin was covered with unsightly blotches.
[ترجمه گوگل]پوستش با لکه های ناخوشایند پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]پوستش با لکه های ناخوشایند پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My mother has had unsightly varicose veins for years.
[ترجمه گوگل]مادرم سالهاست که واریس ناخوشایند دارد
[ترجمه ترگمان]مادرم سال ها با واریس veins مشکل داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unsightly moles can be removed surgically.
[ترجمه گوگل]خال های ناخوشایند را می توان با جراحی برداشت
[ترجمه ترگمان]خال های قهوه ای را میتوان با عمل از بدن جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bushes and plants make the perfect screen for unsightly objects such as dustbins.
[ترجمه گوگل]بوته ها و گیاهان صفحه نمایش مناسبی را برای اشیاء ناخوشایند مانند سطل زباله ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]Bushes و گیاهان پرده کامل را برای کاره ای ناخوشایند نظیر سطل آشغال می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is characterised by unsightly lumps and bumps which collect in the thighs, buttocks, hips and upper arms.
[ترجمه گوگل]مشخصه آن توده ها و برجستگی های نامناسبی است که در ران ها، باسن، باسن و بازوها جمع می شوند
[ترجمه ترگمان]مشاهده می شود که ناشی از lumps ناخوشایند و bumps است که در ران، کفل، باسن و بازوهای بالایی جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cracks look unsightly, and may also cause instability.
[ترجمه گوگل]ترک ها ظاهری ناخوشایند دارند و همچنین ممکن است باعث بی ثباتی شوند
[ترجمه ترگمان]ترک ها به نظر ناخوشایند می آیند و ممکن است باعث بی ثباتی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The accident left Simon with unsightly scars.
[ترجمه گوگل]این تصادف باعث شد سایمون با زخم های ناخوشایندی روبرو شود
[ترجمه ترگمان]این تصادف اثر Simon را در جای گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They can be unsightly if left unchecked, but must always be treated with care.
[ترجمه گوگل]اگر آنها را کنترل نکنید، می توانند ناخوشایند باشند، اما همیشه باید با احتیاط درمان شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند ناخوشایند باشند اگر بدون کنترل باقی بمانند، اما باید همیشه با دقت درمان شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two unsightly slush machines mar the ambience, and tacky little bowls of pretzels are strewn throughout.
[ترجمه گوگل]دو دستگاه لجن نامناسب محیط را مخدوش می کنند و کاسه های کوچک چوب شور در سراسر آن پخش شده اند
[ترجمه ترگمان]دو دستگاه پرس و جو ناخوشایند محیط را از بین می برند، و کاسه کوچکی از چوب شور روی هم ریخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Much of the time it is an unsightly mud-channel.
[ترجمه گوگل]بیشتر اوقات این یک کانال گلی ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]بیشتر اوقات آن یک کانال گل ناخوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It removes unsightly discoloration, to restore wood to its natural colour.
[ترجمه گوگل]این تغییر رنگ ناخوشایند را از بین می برد تا چوب را به رنگ طبیعی خود بازگرداند
[ترجمه ترگمان]این رنگ، تغییر رنگ ناخوشایند را از بین می برد تا چوب را به رنگ طبیعی خود برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When open, the garage is an unsightly storeroom.
[ترجمه گوگل]وقتی باز است، گاراژ یک انبار ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]وقتی که باز شد، گاراژ یه انبار unsightly
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What constitutes an unsightly little word?
[ترجمه گوگل]یک کلمه کوچک ناخوشایند چیست؟
[ترجمه ترگمان]چی یه کلمه unsightly کوچیک رو تشکیل میده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unsightly aluminum air ducts intrude into the cozy but cramped reading alcove.
[ترجمه گوگل]کانال‌های هوای آلومینیومی ناخوشایند به داخل طاقچه مطالعه دنج اما تنگ نفوذ می‌کنند
[ترجمه ترگمان]کانال های تهویه مطبوع آلومینیوم به داخل سالن گرم و شلوغ وارد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کریه (صفت)
ugly, obscene, detestable, offensive, nasty, unsightly, noisome, haggish

بد منظر (صفت)
ugly, gash, unsightly, unseemly

ناخوشایند (صفت)
unpleasant, unsightly, unbecoming, ill-sorted, plaguesome

بدنما (صفت)
squalid, unsightly

انگلیسی به انگلیسی

• unpleasant to look at, ugly
if something is unsightly, it is unattractive to look at.

پیشنهاد کاربران

بدنما
کریه
نامطلوب. ناخوشایند
نازیبا،
a gentler way to say ugly
unattractive
Unpleasent to look at
those cloths seemed unsightly and uncomfortable
بد ترکیب

بپرس