1. She has loyally and unselfishly spent every day at her husband's side.
[ترجمه گوگل]او با وفاداری و بی خود هر روز را در کنار همسرش سپری کرده است
[ترجمه ترگمان]او هر روز را در کنار شوهرش می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او هر روز را در کنار شوهرش می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Loving rebellious children unselfishly can bring great suffering to parents.
[ترجمه گوگل]عشق ورزیدن به کودکان سرکش می تواند رنج و عذاب زیادی را برای والدین به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]عشق ورزیدن به کودکان سرکش می تواند باعث درد و رنج زیادی برای والدین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عشق ورزیدن به کودکان سرکش می تواند باعث درد و رنج زیادی برای والدین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He acted unselfishly when he helped her get the promotion.
[ترجمه گوگل]وقتی به او کمک کرد تا ترفیع بگیرد، بی خود عمل کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی به او کمک کرد ترفیع بگیرد، خیلی خوب رفتار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی به او کمک کرد ترفیع بگیرد، خیلی خوب رفتار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. At least, he had saved his country from foolish fratricide by unselfishly renouncing the presidency.
[ترجمه گوگل]حداقل، او کشورش را از برادرکشی احمقانه با کنار گذاشتن بی خود از ریاست جمهوری نجات داده بود
[ترجمه ترگمان]به هر حال، وی کشور خود را از کشتن foolish با دست کشیدن از مقام ریاست جمهوری نجات داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به هر حال، وی کشور خود را از کشتن foolish با دست کشیدن از مقام ریاست جمهوری نجات داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They have been wagered by gamblers like Donna (who won $900 at a casino in Redding, Calif. ) and unselfishly given to charities.
[ترجمه گوگل]آنها توسط قماربازانی مانند دونا (که 900 دلار در کازینویی در ردینگ، کالیفرنیا برنده شد) شرط بندی شده اند و بی خودانه به خیریه ها داده شده اند
[ترجمه ترگمان]قماربازان مانند دانا که در کازینو بیش از ۹۰۰ دلار در کازینو، Calif، و unselfishly داده شده به خیریه ها شرط بندی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قماربازان مانند دانا که در کازینو بیش از ۹۰۰ دلار در کازینو، Calif، و unselfishly داده شده به خیریه ها شرط بندی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Those of you who truly love your spouse and children would unselfishly lay your linedeath.
[ترجمه گوگل]آنهایی از شما که واقعاً همسر و فرزندان خود را دوست دارند، بی خودانه به مرگ خود می پردازند
[ترجمه ترگمان]آن هایی از شما که واقعا عاشق همسر و فرزندان تان هستند، linedeath را رها می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن هایی از شما که واقعا عاشق همسر و فرزندان تان هستند، linedeath را رها می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Everybody's support that can't leave until today in development of pouring water area and dedicating unselfishly!
[ترجمه گوگل]پشتوانه همگانی که تا امروز نمی توانند در توسعه منطقه آبریزی و وقف بی خودانه باقی بمانند!
[ترجمه ترگمان]همه از آن حمایت می کنند که تا امروز در زمینه ریختن آب و ریختن آب کافی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همه از آن حمایت می کنند که تا امروز در زمینه ریختن آب و ریختن آب کافی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It may be that, so placed, you - being the noble - minded paragon that you are - would behave unselfishly.
[ترجمه گوگل]ممکن است که شما در چنین موقعیتی - که شخصیت نجیب و بزرگی هستید - غیر خودخواهانه رفتار کنید
[ترجمه ترگمان]ممکن است اینطور باشد، پس شما - نمونه کامل minded که در آن هستید - unselfishly رفتار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ممکن است اینطور باشد، پس شما - نمونه کامل minded که در آن هستید - unselfishly رفتار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید