unself conscious

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of self-conscious.

پیشنهاد کاربران

Self conscious =
کسی که خیلی نگران دیدگاه و قضاوت دیگران درباره خودشه
Self conscious ≠Unselfconscious
ناآگاه یا بی توجه به عوامل بیرونی
صفت یا حالتی که افراد برونگرا دارن، اینکه خجالتی ندارن
و چیزی که در ذهن داره رو خیلی راحت و با حالت طبیعی با عمل ش نشون میده یا بزبون میاره
. E. g
. . .
Olivia Newton - John was that rare thing: a wonderfully ⭐unselfconscious star
به صورت سرهم نیز نوشته می شود : unselfconscious
بی خیال و رها
غیرخودآگاه، ناهشیار نسبت به وضعیت خویش، شرایطی که فرد در آن نسبت به وضعیت خود ناآگاه یا بی توجه است.
ناخودآگاه
دیگرناآگاهی
غیبت از دیگری

بپرس