unseemly

/ənˈsiːmli//ʌnˈsiːmli/

معنی: نا شایسته، بعید، بد منظر، نا زیبا، بطور نازیبا
معانی دیگر: ناپسند، ناشایست، نابرازنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not in accord with accepted social standards; improper; indecorous.
مترادف: improper, inappropriate, indecent, indecorous
متضاد: decorous, seemly
مشابه: inept, objectionable, off-color, out of place, shameful, shameless, tasteless, unbecoming, undesirable, unsuitable, vulgar

- He punched the man for making an unseemly remark about his wife.
[ترجمه گوگل] او مرد را به دلیل اظهار نظر ناشایست در مورد همسرش مشت زد
[ترجمه ترگمان] مرد با مشت به مرد مشت زد تا درباره همسرش اظهار نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
مشتقات: unseemliness (n.)
• : تعریف: in an unseemly manner.
متضاد: seemly

جمله های نمونه

1. Everyone was shocked by his unseemly conduct.
[ترجمه گوگل]همه از رفتار ناشایست او شوکه شده بودند
[ترجمه ترگمان]همه از رفتار ناشایست خود یکه خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Your levity is unseemly at this time.
[ترجمه گوگل]بی ادبی شما در این زمان نامناسب است
[ترجمه ترگمان]سبک سری شما در این موقع زشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It would be unseemly for judges to receive pay increases when others are having to tighten their belts.
[ترجمه گوگل]زمانی که دیگران باید کمربند خود را ببندند، افزایش دستمزد برای قضات ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]شایسته نیست که قضات افزایش حقوق را زمانی که دیگران مجبور به تنگ کردن کمربندهای خود می شوند، دریافت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ann thought it unseemly to kiss her husband in public.
[ترجمه گوگل]آن را بوسیدن شوهرش در ملاء عام ناپسند می دانست
[ترجمه ترگمان]آن را شایسته بوسیدن شوهرش در ملا عام شایسته می دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Local people found the epitaph unseemly and ostracised the Parsons.
[ترجمه گوگل]مردم محلی این سنگ نوشته را نامناسب دیدند و پارسون ها را طرد کردند
[ترجمه ترگمان]مردم محلی سنگ قبر را شایسته و شایسته خانواده پارسونز یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was considered unseemly for women to smoke.
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن برای زنان نامناسب تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]برای زن ها زشت نبود که سیگار بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Midgely avoids looking at his father's unseemly white chest.
[ترجمه گوگل]میدلی از نگاه کردن به سینه سفید نامناسب پدرش اجتناب می کند
[ترجمه ترگمان]Midgely از نگاه کردن به سینه برهنه پدرش خودداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They argue that unseemly haggling with Congress will allow the momentum of the referendum victory to seep away.
[ترجمه گوگل]آنها استدلال می کنند که چانه زنی نامناسب با کنگره اجازه می دهد تا شتاب پیروزی رفراندوم از بین برود
[ترجمه ترگمان]آن ها استدلال می کنند که چانه زدن نامناسب با کنگره اجازه می دهد که پیروزی رفراندوم از بین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It felt unseemly, somehow, to speak out on my own behalf.
[ترجمه گوگل]احساس ناخوشایندی بود که از طرف خودم صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]به هر حال احساس بدی به من دست داد که از جانب خودم حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Something unseemly attended the sea clock, in the eyes of scientists and celestial navigators.
[ترجمه گوگل]از نظر دانشمندان و دریانوردان آسمانی، چیزی ناخوشایند در ساعت دریایی حضور داشت
[ترجمه ترگمان]در ساعت دریا، در چشمان دانشمندان و دریانوردان آسمانی، یک چیز ناشایسته دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Like a sudden, unseemly outbreak of boils on the landscape, the little concrete igloos started popping up in the 1970s.
[ترجمه گوگل]مانند یک فوران ناگهانی و نامطلوب جوش در مناظر، ایگلوهای بتنی کوچک در دهه 1970 ظاهر شدند
[ترجمه ترگمان]مثل یک شیوع ناگهانی و نامناسب در چشم انداز، the کوچک بتن دی در دهه ۷۰ شروع به ترکیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If closeness is unseemly when money and politics intertwine, it is not always determinative.
[ترجمه گوگل]اگر زمانی که پول و سیاست در هم تنیده می شوند، نزدیکی نامناسب است، همیشه تعیین کننده نیست
[ترجمه ترگمان]اگر نزدیکی به هنگام پول و سیاست نادرست باشد، همیشه تعیین کننده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unseemly, internecine brawls, however, will be more likely to result in some form of state regulation.
[ترجمه گوگل]با این حال، نزاع‌های داخلی، به‌طور نامطلوب، به احتمال بیشتری منجر به نوعی مقررات دولتی می‌شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، brawls و آدم کشی ناشی از آن احتمالا منجر به نوعی مقررات دولتی خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They have always been unseemly, since they make a mockery of the moral values they purport to uphold.
[ترجمه گوگل]آنها همیشه نامناسب بوده‌اند، زیرا ارزش‌های اخلاقی را که ادعا می‌کنند از آنها حمایت می‌کنند به سخره می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها همیشه شایسته و شایسته بوده اند، زیرا ارزش های اخلاقی را که ادعا می کنند از آن حمایت می کنند مسخره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. THEY didn't come to unseemly diplomatic blows. Perhaps they should have.
[ترجمه گوگل]آنها به ضربات دیپلماتیک ناشایست نرسیدند شاید باید داشته باشند
[ترجمه ترگمان]او نا برای blows دیپلماتیک نیومدیم شاید باید داشته باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا شایسته (صفت)
improper, indecent, unworthy, inapt, dishonorable, unbecoming, inapposite, unfit, unseemly, incompetent, unmeet

بعید (صفت)
far, unlikely, remote, farfetched, unseemly

بد منظر (صفت)
ugly, gash, unsightly, unseemly

نا زیبا (صفت)
ugly, unworthy, unbecoming, unseemly, inelegant, unbeautiful, ungraceful, unhandsome

بطور نازیبا (قید)
unseemly

انگلیسی به انگلیسی

• unbecoming, improper, indecorous, inappropriate
unseemly behaviour is not polite or not suitable for a particular occasion; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

ADJECTIVE
FORMAL
ناشایست - نامناسب - نابجا
SYN: improper - inappropriate
▪️ unseemly language
▪️ unseemly haste
▪️ unseemly behavior
💠 Markets
Shell Joins BP in Ramping Up Dispute With Key US LNG Seller
...
[مشاهده متن کامل]

Companies ask FERC to intervene in Venture Global feud
Exporter has delayed full startup of its Louisiana plant
. . .
BP and Shell’s actions constitute “unseemly behavior” and the regulatory process was not meant to exert commercial pressure on a contractual matter, Venture Global spokeswoman Shaylyn Hynes said Wednesday.

inappropriate, rude
نامناسب، بی ادبانه

بپرس