unseasoned

/ˌʌnˈsiːzənd//ˌʌnˈsiːzənd/

(خوراک) بی چاشنی، بی ادویه، عمل نیامده، نرسیده، پرداخت نشده، جانیافتاده، خام دست، از کار در نیامده، سرد و گرم روزگار را نچشیده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of seasoned.
مشابه: raw

جمله های نمونه

1. On another visit, not-so-crisp chicken was paired with unseasoned mashed potatoes and too-lemony chard.
[ترجمه گوگل]در بازدید دیگری، مرغ نه چندان ترد را با پوره سیب زمینی بدون مزه و شاتوت خیلی لیمویی جفت کردند
[ترجمه ترگمان]در یک دیدار دیگر، مرغ ترد با unseasoned پوره سیب زمینی و too chard جفت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Slaves arriving in the South took the bland, unseasoned fried chicken being used in old Scottish recipes and added West African spices to it.
[ترجمه گوگل]بردگانی که به جنوب می رسیدند مرغ سرخ شده بی مزه و بی مزه را که در دستور العمل های قدیمی اسکاتلندی استفاده می شد، برداشتند و ادویه های آفریقای غربی را به آن اضافه کردند
[ترجمه ترگمان]بردگان به جنوب وارد می شدند، مرغ سرخ شده unseasoned را که در دستور العمل های قدیمی اسکاتلندی به کار می رفت و ادویه افریقای غربی را به آن اضافه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In short order, the unseasoned British director of the film-within-the-film decides to leave the group in the jungle, abandoning the script, and film them instead with hidden cameras.
[ترجمه گوگل]به‌تازگی، کارگردان بریتانیایی بی‌سابقه فیلم درون فیلم تصمیم می‌گیرد گروه را در جنگل رها کند و فیلمنامه را رها کند و در عوض با دوربین‌های مخفی از آن‌ها فیلم بگیرد
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، کارگردان بریتانیایی unseasoned فیلم در داخل فیلم تصمیم می گیرد که گروه را در جنگل رها کند، فیلمنامه را رها کند، و به جای دوربین های مخفی به آن ها فیلم بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. New unseasoned stocks often have very small floats, but when they catch the public's eye, their daily volumes go sky-high, lifting the TRO.
[ترجمه گوگل]سهام جدید بدون فصل اغلب شناورهای بسیار کوچکی دارند، اما زمانی که توجه عموم را به خود جلب می کنند، حجم روزانه آنها به آسمان می رسد و TRO را بالا می برد
[ترجمه ترگمان]سهام های جدید معمولا موج بسیار کوچکی دارند، اما وقتی چشم مردم را می گیرند، حجم روزانه آن ها بالا می رود و the را بلند می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Success without honor is an unseasoned dish; it will satisfy your hunger, but it won't taste good.
[ترجمه گوگل]موفقیت بدون افتخار یک غذای بی مزه است گرسنگی شما را برطرف می کند، اما طعم خوبی نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]موفقیت بدون شرف یک غذای unseasoned است، گرسنگی شما را ارضا می کند، اما مزه اش خوب نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Among variables of change way efficiency of stock unseasoned issuance it is the paramount external variable.
[ترجمه گوگل]در میان متغیرهای بازدهی راه تغییر انتشار بی فصل سهام، مهمترین متغیر خارجی است
[ترجمه ترگمان]در بین متغیرهای تغییر روش تغییر قیمت سهام unseasoned، متغیر خارجی مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In a summery, our national stock unseasoned issuance system change is featured with characteristics of compulsion, slowness and partialness .
[ترجمه گوگل]در تابستان، تغییر سیستم صدور بی‌سابقه سهام ملی ما با ویژگی‌های اجبار، کندی و جزئی بودن مشخص می‌شود
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، تغییرات سیستم صدور اوراق بهادار ملی ما با مشخصات اجباری، کندی و partialness نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But the service we were using had untrained, unseasoned workers and we began losing customers as result.
[ترجمه گوگل]اما سرویسی که ما استفاده می کردیم کارگران آموزش ندیده و بی سابقه داشت و در نتیجه مشتریان خود را از دست دادیم
[ترجمه ترگمان]اما خدماتی که ما استفاده می کردیم آموزش ندیده و unseasoned بود و ما شروع به از دست دادن مشتریان به عنوان نتیجه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Typically, one of the products could be Shaker boxes, using green unseasoned timber cut into very thin pieces.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، یکی از محصولات می‌تواند جعبه‌های شیکر باشد که از الوار سبز رنگی که به قطعات بسیار نازک بریده شده است، استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، یکی از محصولات با استفاده از چوب unseasoned سبز به قطعات بسیار نازک تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Whatever he may have done, he certainly deserves more than to be harangued by an unseasoned boy like yourself.
[ترجمه گوگل]هر کاری که ممکن است انجام داده باشد، مطمئناً سزاوار بیش از این است که توسط پسری بی تجربه مثل شما مورد آزار و اذیت قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]به هر حال، هر کاری که کرده باشد، مستحق آن است که با پسری مثل خودت برای آن سخنرانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yamaha's factory in China is new, with a reletively unseasoned staff.
[ترجمه گوگل]کارخانه یاماها در چین جدید است، با پرسنل نسبتاً بی سابقه
[ترجمه ترگمان]کارخانه یاماها در چین، با کارکنان reletively unseasoned، جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not mature; inexperienced, not acclimatized; not flavored with seasoning

پیشنهاد کاربران

This term describes someone who is inexperienced or lacking practice in sexual activities. It implies that the person is “unseasoned” or new to the realm of sexual experiences.
شخصی که بی تجربه یا فاقد مهارت در فعالیت های جنسی است. این به این معناست که فرد �بی تجربه� یا تازه وارد حوزه تجارب جنسی است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
“I’m unseasoned when it comes to relationships. ”
In a discussion about intimacy, someone might ask, “Are you unseasoned or have you had previous partners?”
A friend might reassure, “Being unseasoned is normal. Everyone starts somewhere. ”

خانه پرورد. [ ن َ / ن ِ پ َرْ وَ ] ( ن مف مرکب مرخم ) خانه پرور. ( ناظم الاطباء ) . آنکه در خانه پرورش یافته باشدو سرد و گرم روزگار نچشیده. ( آنندراج ) :
گفتمش بگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب.
...
[مشاهده متن کامل]

حافظ.
|| بره و گوساله دست پرورده. ( ناظم الاطباء ) . چون : آهوی خانه پرورد.

خشک نشده
unseasoned wood

بپرس