• : تعریف: lacking concern for honesty, fairness, or the like; without conscience or scruples. • متضاد: honest, scrupulous • مشابه: corrupt, dirty, shameless
جمله های نمونه
1. Teenagers are easy prey for unscrupulous drug dealers.
[ترجمه مرضیه] نوجوانان طعمه راحتی برای فروشندکان بی وجدان مواد مخدر هستند
|
[ترجمه گوگل]نوجوانان طعمه آسانی برای فروشندگان بی پروا مواد مخدر هستند [ترجمه ترگمان]نوجوانان طعمه های آسانی برای فروشندگان بی شرمانه مواد مخدر هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was utterly unscrupulous in his dealings with rival firms.
[ترجمه گوگل]او در معاملات خود با شرکت های رقیب کاملاً بی وجدان بود [ترجمه ترگمان]او در معاملات خود با شرکت های رقیب کاملا بی پروا بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. These kids are being exploited by very unscrupulous people.
[ترجمه گوگل]این بچه ها توسط افراد بسیار بی وجدان مورد استثمار قرار می گیرند [ترجمه ترگمان]این کودکان توسط افراد بی شرمانه مورد سو استفاده قرار می گیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It was unscrupulous of their lawyer to withhold evidence.
[ترجمه گوگل]وکیل آنها بی وجدان بود که از مدارک خودداری کند [ترجمه ترگمان]این بی unscrupulous بود که مدرک را نگه دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The unscrupulous cadre was severely punished for making away with the wealth of the state at will.
[ترجمه گوگل]کادر بی وجدان به دلیل اینکه ثروت دولت را به میل خود از بین برده به شدت مجازات شد [ترجمه ترگمان]این کادر اخلاقی به شدت مجازات شده بود تا با ثروت دولت کنار بیاید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. These men were simply the dupes of their unscrupulous leaders.
[ترجمه گوگل]این مردان به سادگی فریب رهبران بیوجدان خود بودند [ترجمه ترگمان]این مردان فقط گول رهبران بی شرمانه خود را خورده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You always take part with the unscrupulous man.
[ترجمه گوگل]شما همیشه با مرد بی وجدان شرکت می کنید [ترجمه ترگمان]تو همیشه قسمتی از این مرد بی مسلک رو می گیری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Unfortunately, she fell victim to an unscrupulous landlord.
[ترجمه گوگل]متأسفانه او قربانی یک صاحبخانه بیوجدان شد [ترجمه ترگمان]متاسفانه، اون قربانی یه landlord بی unscrupulous [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The new law will be a charter for unscrupulous financial advisers.
[ترجمه گوگل]قانون جدید منشوری برای مشاوران مالی بی وجدان خواهد بود [ترجمه ترگمان]قانون جدید مجوزی برای مشاوران مالی بی شرمانه خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Now unscrupulous logging companies assisted by corrupt officials are destroying forests at the rate of 50 million acres a year.
[ترجمه گوگل]اکنون شرکت های بی وجدان چوب با کمک مقامات فاسد در حال تخریب جنگل ها به میزان 50 میلیون جریب در سال هستند [ترجمه ترگمان]اکنون شرکت های بی شرمانه به کمک مقامات فاسد، جنگل ها را با نرخ ۵۰ میلیون جریب در سال از بین می برند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. An unscrupulous programmer could write an ActiveX program designed to erase a hard drive or deposit a virus.
[ترجمه گوگل]یک برنامه نویس بی پروا می تواند یک برنامه ActiveX بنویسد که برای پاک کردن هارد دیسک یا ذخیره یک ویروس طراحی شده است [ترجمه ترگمان]یک برنامه نویس متقلب می تواند یک برنامه ActiveX را بنویسد که برای پاک کردن هارد دیسک یا سپرده کردن یک ویروس طراحی شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. My father had fallen victim to an unscrupulous garage proprietor.
[ترجمه گوگل]پدرم قربانی یک صاحب گاراژ بیوجدان شده بود [ترجمه ترگمان]پدرم قربانی یک گاراژ بی unscrupulous شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. On the pitch they were easy targets for unscrupulous defenders and were frequently cautioned for retaliatory violence.
[ترجمه گوگل]در زمین، آنها اهداف آسانی برای مدافعان بیوجدان بودند و اغلب به خشونت تلافیجویانه هشدار داده میشدند [ترجمه ترگمان]در گام نخست، آن ها اهداف ساده ای برای مدافعان بی مرام بودند و اغلب به خاطر خشونت های تلافی جویانه نسبت به آن ها هشدار داده می شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. But sometimes unscrupulous leaders added coins to the money supply by minting new coins that contained less gold and silver.
[ترجمه گوگل]اما گاهی اوقات رهبران بیوجدان با ضرب سکههای جدیدی که حاوی طلا و نقره کمتری بودند، سکهها را به حجم پول اضافه میکردند [ترجمه ترگمان]اما بعضی اوقات رهبران بی شرمانه سکه ها را با ضرب سکه های جدید که حاوی طلا و نقره بودند به پول اضافه کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• lacking a conscience, unprincipled, immoral unscrupulous people are prepared to act dishonestly and without consideration for other people in order to get what they want.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Lacking moral principles; dishonest or unethical 👺 🔍 مترادف: Deceitful ✅ مثال: His unscrupulous behavior in the business dealings led to his downfall.
کسی که برای رسیدن به موقعیتی یا چیزی دست به دروغ و خیانت هم شده میزند تا به اهدافش برسد
1. بی شرف. بی وجدان. 2. بی شرفانه. غیر اخلاقی مثال: a tricky and unscrupulous politician یک سیاستمدار حقه باز و بی شرف
بی همه چیز - بی اخلاق/شرف/وجدان - بی اهمیت به درستی یا غلطی کارها adjective [more unscrupulous; most unscrupulous] : not honest or fair : doing things that are wrong, dishonest, or illegal ◀️ an unscrupulous businessman آنسکروپ یُ/یو لِس
بی بندوبار
غیر منصفانه غیر اخلاقی بدون در نظر گرفتن وجدان Unfair Dishonest unethical Immoral • Unscrupulous politicians • It is easy for unscrupulous individuals, known as "free - riders", to exploit the majority.
بی شرمانه
غیر منصفانه.
● بی وجدان، بی شرف، ( در امور اخلاقی ) بی پروا، بی تامل ● بی شرفانه، با بی پروایی behaving in an unfair and dishonest way