unscrupulous

/ənˈskruːpjələs//ʌnˈskruːpjʊləs/

معنی: بی پروا، بی مرام، بیتوجه به نیک و بد
معانی دیگر: بی وجدان، بی شرف، (در امور اخلاقی) بی پروا، بی تامل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unscrupulously (adv.), unscrupulousness (n.)
• : تعریف: lacking concern for honesty, fairness, or the like; without conscience or scruples.
متضاد: honest, scrupulous
مشابه: corrupt, dirty, shameless

جمله های نمونه

1. Teenagers are easy prey for unscrupulous drug dealers.
[ترجمه مرضیه] نوجوانان طعمه راحتی برای فروشندکان بی وجدان مواد مخدر هستند
|
[ترجمه گوگل]نوجوانان طعمه آسانی برای فروشندگان بی پروا مواد مخدر هستند
[ترجمه ترگمان]نوجوانان طعمه های آسانی برای فروشندگان بی شرمانه مواد مخدر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was utterly unscrupulous in his dealings with rival firms.
[ترجمه گوگل]او در معاملات خود با شرکت های رقیب کاملاً بی وجدان بود
[ترجمه ترگمان]او در معاملات خود با شرکت های رقیب کاملا بی پروا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These kids are being exploited by very unscrupulous people.
[ترجمه گوگل]این بچه ها توسط افراد بسیار بی وجدان مورد استثمار قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]این کودکان توسط افراد بی شرمانه مورد سو استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was unscrupulous of their lawyer to withhold evidence.
[ترجمه گوگل]وکیل آنها بی وجدان بود که از مدارک خودداری کند
[ترجمه ترگمان]این بی unscrupulous بود که مدرک را نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The unscrupulous cadre was severely punished for making away with the wealth of the state at will.
[ترجمه گوگل]کادر بی وجدان به دلیل اینکه ثروت دولت را به میل خود از بین برده به شدت مجازات شد
[ترجمه ترگمان]این کادر اخلاقی به شدت مجازات شده بود تا با ثروت دولت کنار بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These men were simply the dupes of their unscrupulous leaders.
[ترجمه گوگل]این مردان به سادگی فریب رهبران بی‌وجدان خود بودند
[ترجمه ترگمان]این مردان فقط گول رهبران بی شرمانه خود را خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You always take part with the unscrupulous man.
[ترجمه گوگل]شما همیشه با مرد بی وجدان شرکت می کنید
[ترجمه ترگمان]تو همیشه قسمتی از این مرد بی مسلک رو می گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unfortunately, she fell victim to an unscrupulous landlord.
[ترجمه گوگل]متأسفانه او قربانی یک صاحبخانه بی‌وجدان شد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، اون قربانی یه landlord بی unscrupulous
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The new law will be a charter for unscrupulous financial advisers.
[ترجمه گوگل]قانون جدید منشوری برای مشاوران مالی بی وجدان خواهد بود
[ترجمه ترگمان]قانون جدید مجوزی برای مشاوران مالی بی شرمانه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now unscrupulous logging companies assisted by corrupt officials are destroying forests at the rate of 50 million acres a year.
[ترجمه گوگل]اکنون شرکت های بی وجدان چوب با کمک مقامات فاسد در حال تخریب جنگل ها به میزان 50 میلیون جریب در سال هستند
[ترجمه ترگمان]اکنون شرکت های بی شرمانه به کمک مقامات فاسد، جنگل ها را با نرخ ۵۰ میلیون جریب در سال از بین می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An unscrupulous programmer could write an ActiveX program designed to erase a hard drive or deposit a virus.
[ترجمه گوگل]یک برنامه نویس بی پروا می تواند یک برنامه ActiveX بنویسد که برای پاک کردن هارد دیسک یا ذخیره یک ویروس طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]یک برنامه نویس متقلب می تواند یک برنامه ActiveX را بنویسد که برای پاک کردن هارد دیسک یا سپرده کردن یک ویروس طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My father had fallen victim to an unscrupulous garage proprietor.
[ترجمه گوگل]پدرم قربانی یک صاحب گاراژ بی‌وجدان شده بود
[ترجمه ترگمان]پدرم قربانی یک گاراژ بی unscrupulous شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On the pitch they were easy targets for unscrupulous defenders and were frequently cautioned for retaliatory violence.
[ترجمه گوگل]در زمین، آنها اهداف آسانی برای مدافعان بی‌وجدان بودند و اغلب به خشونت تلافی‌جویانه هشدار داده می‌شدند
[ترجمه ترگمان]در گام نخست، آن ها اهداف ساده ای برای مدافعان بی مرام بودند و اغلب به خاطر خشونت های تلافی جویانه نسبت به آن ها هشدار داده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But sometimes unscrupulous leaders added coins to the money supply by minting new coins that contained less gold and silver.
[ترجمه گوگل]اما گاهی اوقات رهبران بی‌وجدان با ضرب سکه‌های جدیدی که حاوی طلا و نقره کمتری بودند، سکه‌ها را به حجم پول اضافه می‌کردند
[ترجمه ترگمان]اما بعضی اوقات رهبران بی شرمانه سکه ها را با ضرب سکه های جدید که حاوی طلا و نقره بودند به پول اضافه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی پروا (صفت)
adventurous, reckless, unscrupulous, heady, headlong, audacious, brave, bold, confident, foolhardy, fearless, dashing, rash, heedless, daredevilish, insouciant, hare-brained, inconsiderate, impetuous, incautious, irregardless, unadvised, slapdash, temerarious

بی مرام (صفت)
unscrupulous, aimless, unprincipled, viewless

بی توجه به نیک و بد (صفت)
unscrupulous

انگلیسی به انگلیسی

• lacking a conscience, unprincipled, immoral
unscrupulous people are prepared to act dishonestly and without consideration for other people in order to get what they want.

پیشنهاد کاربران

### **Meaning of "Scruple" in English:**
A **scruple** is a **moral or ethical doubt** or a **feeling of hesitation** about the rightness of an action. It refers to a **small, uneasy feeling** that makes someone question whether something is right or wrong, typically in a moral or ethical sense.
...
[مشاهده متن کامل]

### **ترجمه به فارسی:**
**Scruple** به معنای **تردید یا شک اخلاقی** یا **احساس تردید** در مورد درست بودن یک عمل است. این واژه به **احساس ناخوشایند و کوچک** اشاره دارد که باعث می شود فرد در مورد درست یا نادرست بودن کاری تردید کند، به ویژه از نظر اخلاقی یا انسانی.
- - -
### **10 Complex Sentences with "Scruple" in English with Persian Translation:**
1. **He had no scruple in taking the money, even though he knew it was obtained through dishonest means. **
او هیچ تردیدی در گرفتن پول نداشت، حتی با اینکه می دانست این پول از طریق روش های نادرست به دست آمده است.
2. **She didn’t scruple to lie to her boss when she was trying to protect her friend from being fired. **
او هیچ تردیدی در دروغ گفتن به رئیسش نداشت وقتی که می خواست از دوستش در برابر اخراج شدن محافظت کند.
3. **His scruples about betraying his family’s trust prevented him from taking the job offer from the competitor. **
تردیدهای اخلاقی او درباره خیانت به اعتماد خانواده اش مانع از قبول پیشنهاد شغلی از رقیب شد.
4. **She acted without scruple, taking advantage of the situation to further her own agenda, regardless of who got hurt. **
او بدون هیچ تردیدی عمل کرد و از موقعیت استفاده کرد تا برنامه های شخصی اش را پیش ببرد، بدون توجه به اینکه چه کسی آسیب می بیند.
5. **Even though he had scruples about cheating, he decided to follow through with the plan, fearing the consequences of failure. **
با اینکه او تردیدهایی درباره تقلب داشت، تصمیم گرفت که طرح را انجام دهد، از ترس پیامدهای شکست.
6. **His scruple about dishonesty kept him from accepting the offer to manipulate the company’s financial records. **
تردید اخلاقی او درباره بی صداقتی مانع از قبول پیشنهاد برای دستکاری در سوابق مالی شرکت شد.
7. **She didn't scruple to use her charm to persuade others to do things her way, even if it was manipulative. **
او هیچ تردیدی در استفاده از جذابیتش برای متقاعد کردن دیگران نداشت تا کارها را طبق خواسته اش انجام دهند، حتی اگر این رفتار فریبکارانه بود.
8. **He felt a deep scruple when asked to falsify the documents, knowing it would compromise his integrity. **
وقتی از او خواسته شد که اسناد را جعل کند، احساس تردید عمیقی داشت، زیرا می دانست که این کار اعتبارش را به خطر می اندازد.
9. **She couldn’t bring herself to take the bribe, despite the fact that her financial situation was dire, as she had too many scruples about corruption. **
او نتوانست رشوه را بپذیرد، با وجود اینکه وضعیت مالی اش وخیم بود، زیرا تردیدهای اخلاقی زیادی درباره فساد داشت.
10. **His scruple about lying to the police made him hesitate, even though telling the truth would result in severe punishment. **
تردید اخلاقی او درباره دروغ گفتن به پلیس باعث شد که تردید کند، حتی با اینکه گفتن حقیقت منجر به مجازات شدید می شد.
### **Derivatives of "Scruple" in English:**
1. **Scrupulous** – **Adjective**: Describing someone who is very careful and diligent about adhering to ethical standards or doing something correctly.
**فارسی:** **دقیق**، **وسواسی** یا **دقیق در رعایت اصول اخلاقی**
2. **Scrupulously** – **Adverb**: In a way that shows great attention to detail or moral integrity.
**فارسی:** **با دقت** یا **با وسواس**
3. **Unscrupulous** – **Adjective**: Describing someone who lacks moral principles or does not hesitate to act dishonestly.
**فارسی:** **بی اخلاق** یا **فاقد اصول اخلاقی**
4. **Unscrupulously** – **Adverb**: In a manner that is dishonest or unethical.
**فارسی:** **بی اخلاقانه** یا **به طرز نادرست**
- - -
### **Collocations with "Scruple" in English:**
1. **Have scruples** – To have doubts or moral hesitation.
**فارسی:** **تردید داشتن** یا **شک داشتن**
Example: He had scruples about cheating on the test.
**فارسی:** او در مورد تقلب در امتحان تردید داشت.
2. **Scruples about** – Used to express the source of one's moral hesitation.
**فارسی:** **تردید در مورد**
Example: She had scruples about lying to her friend.
**فارسی:** او در مورد دروغ گفتن به دوستش تردید داشت.
3. **Without scruple** – To act without any hesitation or moral concern.
**فارسی:** **بدون تردید** یا **بدون اخلاق**
Example: He acted without scruple in taking credit for the team's work.
**فارسی:** او بدون تردید در گرفتن اعتبار برای کار تیم عمل کرد.
4. **A lack of scruple** – The absence of moral hesitation or concern.
**فارسی:** **فقدان تردید اخلاقی**
Example: The businessman showed a lack of scruple when he took advantage of the vulnerable clients.
**فارسی:** آن تاجر فقدان تردید اخلاقی نشان داد زمانی که از مشتریان آسیب پذیر سو استفاده کرد.
5. **No scruple** – To act without moral hesitation.
**فارسی:** **بدون هیچ تردید اخلاقی**
Example: He had no scruple in taking the bribe.
**فارسی:** او هیچ تردید اخلاقی در گرفتن رشوه نداشت.
6. **Moral scruple** – A hesitation to act due to moral considerations.
**فارسی:** **تردید اخلاقی**
Example: His moral scruple prevented him from participating in the corrupt deal.
**فارسی:** تردید اخلاقی او مانع از شرکت در معامله فساد شد.
7. **Scruple about doing something** – A moral hesitation about taking a particular action.
**فارسی:** **تردید درباره انجام کاری**
Example: She had scruples about taking the job, as it involved working with a company she didn't trust.
**فارسی:** او درباره گرفتن آن شغل تردید داشت، زیرا شامل کار کردن با شرکتی بود که به آن اعتماد نداشت.
chatgpt

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Lacking moral principles; dishonest or unethical 👺
🔍 مترادف: Deceitful
✅ مثال: His unscrupulous behavior in the business dealings led to his downfall.
کسی که برای رسیدن به موقعیتی یا چیزی دست به دروغ و خیانت هم شده میزند تا به اهدافش برسد
1. بی شرف. بی وجدان. 2. بی شرفانه. غیر اخلاقی
مثال:
a tricky and unscrupulous politician
یک سیاستمدار حقه باز و بی شرف
بی شرم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unscrupulousness
✅️ صفت ( adjective ) : unscrupulous
✅️ قید ( adverb ) : unscrupulously
بی همه چیز - بی اخلاق/شرف/وجدان - بی اهمیت به درستی یا غلطی کارها
adjective
[more unscrupulous; most unscrupulous] : not honest or fair : doing things that are wrong, dishonest, or illegal
◀️ an unscrupulous businessman
آنسکروپ یُ/یو لِس
بی بندوبار
غیر منصفانه
غیر اخلاقی
بدون در نظر گرفتن وجدان
Unfair
Dishonest
unethical
Immoral
• Unscrupulous politicians
• It is easy for unscrupulous individuals, known as "free - riders", to exploit the majority.

بی شرمانه
غیر منصفانه.

● بی وجدان، بی شرف، ( در امور اخلاقی ) بی پروا، بی تامل
● بی شرفانه، با بی پروایی
behaving in an unfair and dishonest way
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس