unsay

/ənˈseɪ//ˌʌnˈseɪ/

معنی: انکار کردن، پس گرفتن، نگفتن، گفته نشدن
معانی دیگر: حرف خود را پس گرفتن، پس گرفتن گفته

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unsays, unsaying, unsaid
• : تعریف: to retract or take back (something said).
مشابه: take back

جمله های نمونه

1. Life is short. There is no time to leave important words unsaid.
[ترجمه گوگل]زندگی کوتاه است زمانی برای ناگفته گذاشتن کلمات مهم وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]زندگی کوتاه است زمانی وجود ندارد که واژه های مهم ناگفته باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What I remember fondly has nothing unsaid.
[ترجمه گوگل]آنچه را که با علاقه به یاد دارم، هیچ ناگفته ای ندارد
[ترجمه ترگمان]چیزی که یادمه، هیچ چیز ناگفته نذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some things, Donald, are better left unsaid.
[ترجمه گوگل]برخی چیزها، دونالد، بهتر است ناگفته بماند
[ترجمه ترگمان]بعضی چیزها، دونالد، بهتر از ناگفته باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some things are better left unsaid.
[ترجمه گوگل]بعضی چیزها ناگفته بمانند بهتر است
[ترجمه ترگمان]بعضی چیزها ناگفته باقی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bill Bradley says too much is going unsaid between blacks and whites.
[ترجمه گوگل]بیل بردلی می گوید که بین سیاه پوستان و سفیدپوستان ناگفته های زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بیل بردلی زیادی می گوید که بین سیاه ها و سفیدها نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What is said cannot be easily unsaid.
[ترجمه گوگل]آنچه گفته می شود را نمی توان به راحتی نگفت
[ترجمه ترگمان]چیزی که گفته می شود نمی تواند به سادگی ناگفته بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What is said cannot be easily unsay.
[ترجمه گوگل]آنچه گفته می شود را نمی توان به راحتی بیان کرد
[ترجمه ترگمان]چیزی که گفته می شود نمی تواند به سادگی از بین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What is said cannot be unsaid.
[ترجمه گوگل]آنچه گفته می شود نمی تواند ناگفته باشد
[ترجمه ترگمان]چیزی که گفته می شود نمی تواند ناگفته بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was what she left unsaid that worried me.
[ترجمه گوگل]این ناگفته هایی بود که مرا نگران کرد
[ترجمه ترگمان]این چیزی بود که او ناگفته گذاشته بود که مرا نگران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When it comes to business, she argues that although some secrets are better left unsaid, others should be told.
[ترجمه گوگل]وقتی صحبت از تجارت به میان می‌آید، او استدلال می‌کند که اگرچه برخی رازها بهتر است ناگفته باقی بمانند، اما برخی دیگر باید گفته شوند
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به کار می رسد، او استدلال می کند که اگر چه برخی اسرار ناگفته باقی می مانند، برخی دیگر باید به آن ها گفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Much unhappiness has come into the world because of bewilderment and things left unsaid. Fyodor Dostoyevsky
[ترجمه گوگل]بدبختی های زیادی به دلیل سرگردانی و ناگفته ها به دنیا آمده است فئودور داستایفسکی
[ترجمه ترگمان]مشکلات زیادی به خاطر سردرگمی و چیزهایی که ناگفته مانده به دنیا آمده است فیودور Dostoyevsky!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By swallowing evil words unsaid, no one has ever harmed his stomach. Winston Churchill
[ترجمه گوگل]با قورت دادن ناگفته های شیطانی، هیچکس به شکمش آسیبی نرسانده است وینستون چرچیل
[ترجمه ترگمان]با قورت دادن واژه های شیطانی، هیچ کس هرگز به شکمش صدمه نزده و ین ستون چرچیل …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gossip is the art of saying nothing in a way that leaves practically nothing unsaid. Walter Winchell
[ترجمه گوگل]شایعه سازی هنر گفتن هیچ چیز به گونه ای است که عملاً چیزی ناگفته باقی نمی گذارد والتر وینچل
[ترجمه ترگمان]این شایعه هنر چیزی است که به هیچ وجه ناگفته نماند والتر Winchell
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some things were better left unsaid.
[ترجمه گوگل]بعضی چیزها بهتر است ناگفته بماند
[ترجمه ترگمان]بعضی چیزها ناگفته مانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انکار کردن (فعل)
gainsay, abnegate, deny, disclaim, recant, renege, repudiate, dispute, forswear, disaffirm, forsake, unsay, renounce

پس گرفتن (فعل)
retrieve, recapture, retake, regain, take back, unsay

نگفتن (فعل)
unsay

گفته نشدن (فعل)
unsay

انگلیسی به انگلیسی

• retract, withdraw statement, take back what was said

پیشنهاد کاربران

بپرس