unsavoury

/ʌnˈseɪvəri//ʌnˈseɪvəri/

معنی: نا مشروع
معانی دیگر: بی مزه، بد

جمله های نمونه

1. The club has an unsavoury reputation.
[ترجمه گوگل]باشگاه شهرت نامطلوبی دارد
[ترجمه ترگمان]این باشگاه شهرت unsavoury دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her friends are all pretty unsavoury characters.
[ترجمه گوگل]دوستان او همگی شخصیت های بسیار ناخوشایندی هستند
[ترجمه ترگمان]دوستانش همه characters pretty
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There were a lot of unsavoury characters around the station.
[ترجمه گوگل]در اطراف ایستگاه تعداد زیادی شخصیت ناخوشایند وجود داشت
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از شخصیت های unsavoury در اطراف ایستگاه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They feature an unsavoury brown splodge with a white kerchief around its upper region.
[ترجمه گوگل]آنها دارای یک خراش قهوه ای ناخوشایند با یک دستمال سفید در اطراف ناحیه بالایی آن هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک splodge قهوه ای روشن با یک روسری سفید در اطراف منطقه بالایی آن را مشخص می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These homes were like an unsavoury silo, places to store people rather than house them.
[ترجمه گوگل]این خانه‌ها مانند یک سیلو ناخوشایند بودند، مکان‌هایی برای نگهداری افراد به جای اسکان آنها
[ترجمه ترگمان]این خانه ها مانند یک سیلوی unsavoury بودند، جایی که مردم را به جای خانه نگه می داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Or perhaps he knew something unsavoury about Latimer's personal life.
[ترجمه گوگل]یا شاید چیزهای ناخوشایندی در مورد زندگی شخصی لاتیمر می دانست
[ترجمه ترگمان]یا شاید هم چیزی در مورد زندگی شخصی \"لتیمر\" میدونست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But he soon found it expedient to use unsavoury characters to control even nastier ones further down the party line.
[ترجمه گوگل]اما به زودی مصلحت یافت که از شخصیت های نامطلوب برای کنترل شخصیت های بدتر در خط حزب استفاده کند
[ترجمه ترگمان]اما او به زودی متوجه شد که استفاده از نویسه های unsavoury برای کنترل و کنترل بیشتر خطوط حزبی آن ها را کنترل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her eyes wandered round the unsavoury room.
[ترجمه گوگل]چشمانش دور اتاق ناخوشایند چرخید
[ترجمه ترگمان]نگاهش دور اتاق unsavoury می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If whoever bought it had an unsavoury reputation it wouldn't do much harm to the seagulls or Brent geese.
[ترجمه گوگل]اگر کسی که آن را خریداری کرده بود، شهرت نامطلوبی داشت، آسیب زیادی به مرغان دریایی یا غازهای برنت وارد نمی کرد
[ترجمه ترگمان]اگر هر کسی که آن را خریده بود، شهرت زیادی داشت که به مرغان دریایی یا Brent آسیبی نمی رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The salad was unsavoury.
[ترجمه Saeed] سالاد بد مزه بود
|
[ترجمه گوگل]سالاد ناخوشایند بود
[ترجمه ترگمان] سالاد \"unsavoury\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are some unsavoury tie-ins at work here.
[ترجمه گوگل]در اینجا برخی از پیوندهای ناخوشایند در کار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه سری tie تو کار هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The chain of unsavoury incidents in important matches was thus extended, deepening the sadness and resentment felt by cricket-lovers everywhere.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب زنجیره حوادث ناخوشایند در مسابقات مهم گسترش یافت و غم و اندوه و رنجش را در بین عاشقان کریکت در همه جا عمیق تر کرد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه زنجیره ای از حوادث unsavoury در بازی های مهم تمدید شد و باعث عمیق تر شدن اندوه و ناراحتی دوستداران کریکت در همه جا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Study of these unsavoury personalities has been left to psychologists and historians.
[ترجمه گوگل]بررسی این شخصیت های ناپسند به روان شناسان و مورخان واگذار شده است
[ترجمه ترگمان]مطالعه این شخصیت unsavoury به روانشناسان و مورخان سپرده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Is he still touting about those unsavoury opinions of his?
[ترجمه گوگل]آیا او هنوز در مورد آن نظرات ناپسند خود تبلیغ می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا او هنوز در مورد این عقاید بی پایه و غریب در مورد عقاید و عقاید خاص خودش فکر می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا مشروع (صفت)
unsavory, illegal, unallowed, illicit, unsavoury

انگلیسی به انگلیسی

• tasteless, having a bad flavor; unpleasant, repulsive (from a social or moral perspective)
you describe people, places, and things as unsavoury when you find them unpleasant or morally wrong.

پیشنهاد کاربران

ادم نامشروع
ناخوشایند
از نظر اخلاقی آدم نادرست

بپرس