unsatisfactory

/ʌnˌsæt̬.əsˈfæk.tə.ri//ʌnˌsæt̬.əsˈfæk.tə.ri/

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not of a high enough quality to meet a certain standard or to fulfill a certain need or desire.
متضاد: acceptable, adequate, satisfactory
مشابه: amiss, inadequate

- They complained to the restaurant manager about the unsatisfactory service they received.
[ترجمه گوگل] آنها از مدیر رستوران به دلیل خدمات نامناسبی که دریافت کردند شکایت کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها از مدیر رستوران در مورد خدمات نامطلوب که دریافت کرده بودند شکایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The professor gave him a grade of D for his unsatisfactory work in the course.
[ترجمه گوگل] استاد به دلیل کار نامطلوب در دوره به او نمره D داد
[ترجمه ترگمان] استاد به او نمره D را برای کاره ای غیر رضایت بخش خود در این دوره داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They demand a refund on unsatisfactory goods.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار بازپرداخت کالاهای نامناسب هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار بازپرداخت کالاهای ناموفق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Shops are often reluctant to take back unsatisfactory goods.
[ترجمه گوگل]مغازه ها اغلب تمایلی به پس گرفتن کالاهای نامناسب ندارند
[ترجمه ترگمان]مغازه ها اغلب تمایلی به بازگشت کالاهای unsatisfactory ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Helmut's problems were compounded by an unsatisfactory relationship with his landlady.
[ترجمه گوگل]مشکلات هلموت با رابطه نامطلوب با صاحبخانه اش تشدید شد
[ترجمه ترگمان]مشکلات Helmut به وسیله یک رابطه رضایت بخش با صاحبخانه او به وجود آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I must say this is a very unsatisfactory state of affairs.
[ترجمه گوگل]باید بگویم که این وضعیت بسیار نامناسبی است
[ترجمه ترگمان]باید بگویم که این وضع بسیار رضایت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your answer is unsatisfactory.
[ترجمه گوگل]پاسخ شما رضایت بخش نیست
[ترجمه ترگمان]جواب شما رضایت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If the car you have leased is clearly unsatisfactory, you can always exchange it for another.
[ترجمه گوگل]اگر خودرویی که اجاره کرده اید به وضوح رضایت بخش نیست، همیشه می توانید آن را با دیگری تعویض کنید
[ترجمه ترگمان]اگر اتومبیلی که اجاره کرده اید به وضوح غیر رضایت بخش است، همیشه می توانید آن را برای دیگری مبادله کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The student's work was judged unsatisfactory.
[ترجمه گوگل]کار دانش‌آموز رضایت‌بخش ارزیابی نشد
[ترجمه ترگمان]کار دانشجو رضایت بخش نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The film's ending is an unsatisfactory cop-out.
[ترجمه گوگل]پایان فیلم یک پلیس ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]پایان فیلم یه پلیس خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is, however, unsatisfactory to have the general content of policy dependent on the whims of the Secretary of State.
[ترجمه گوگل]با این حال، وابستگی محتوای کلی سیاست به هوس های وزیر امور خارجه، رضایت بخش نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، داشتن محتوای عمومی سیاست وابسته به هوس وزیر امور خارجه رضایت بخش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Due to the unsatisfactory reply from the Minister, I shall apply for an Adjournment debate.
[ترجمه گوگل]با توجه به پاسخ نامطلوب وزیر، تقاضای مناظره تعویق را خواهم داد
[ترجمه ترگمان]با توجه به پاسخ رضایت بخش از طرف وزیر، من برای یک بحث adjournment درخواست خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Easier divorce makes ending an unsatisfactory marriage a real possibility.
[ترجمه گوگل]طلاق آسان تر، پایان دادن به یک ازدواج نامطلوب را یک امکان واقعی می کند
[ترجمه ترگمان]طلاق آسون هم میتونه منجر به ازدواج رضایت بخش به یه احتمال واقعی بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And the ending is slightly unsatisfactory, arguably deficient in the final twist or flourish.
[ترجمه گوگل]و پایان کمی رضایت بخش است، مسلماً در پیچ و تاب یا شکوفایی نهایی کم است
[ترجمه ترگمان]و این پایان کمی رضایت بخش است، مسلما در تغییر نهایی و یا شکوفایی شما کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But it is clearly unsatisfactory because illnesses do not always lead to mortality, particularly during childhood and adult life.
[ترجمه گوگل]اما به وضوح رضایت بخش نیست زیرا بیماری ها همیشه منجر به مرگ و میر نمی شوند، به ویژه در دوران کودکی و بزرگسالی
[ترجمه ترگمان]اما واضح است که بیماری ها همیشه منجر به مرگ و میر، به ویژه در دوران کودکی و بزرگسالی نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is unsatisfactory because these patients can both manage and respond to a gluten free diet.
[ترجمه گوگل]این رضایت بخش نیست زیرا این بیماران می توانند رژیم غذایی بدون گلوتن را مدیریت کنند و به آن پاسخ دهند
[ترجمه ترگمان]این امر رضایت بخش نمی باشد زیرا این بیماران هر دو می توانند به رژیم بدون گلوتن واکنش نشان دهند و واکنش نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• inadequate, disappointing, not good enough
something that is unsatisfactory is not good enough to be acceptable.

پیشنهاد کاربران

نامطمئن
نامناسب

نارضایت بخش _ غیر قابل قبول
ناکافی
غیر رضایت بخش
ناراضی کننده
نارضایتی ( از چیزی ) ؛نامطلوب
نامطلوب
نارضایت بخش
( چیزی که ) رضایت بخش نباشد

بپرس