[ترجمه گوگل]او از اتهامات وارده سرگردان ماند [ترجمه ترگمان]او با خونسردی این اتهامات را ادامه داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Rosie remained unruffled, smiling secretly as cats do in the midst of mouse dreams.
[ترجمه گوگل]رزی بیآرام ماند و در خفا مانند گربهها در میان رویاهای موش لبخند میزد [ترجمه ترگمان]رزی آرام و خونسرد باقی ماند و در حالی که گربه ها در میان رویاهای موش می دویدند به طور مخفیانه لبخند می زدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Dominic and Piers repose in unruffled calm nearby.
[ترجمه گوگل]دومینیک و پیرز در همان نزدیکی آرام آرام آرام می گیرند [ترجمه ترگمان]دامینیک و پیرس در آرامش آرام در همان نزدیکی استراحت می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Clinton appeared unruffled by the last-minute hitch, delivering his hour-long address in a crisp and fluid style.
[ترجمه گوگل]کلینتون در آخرین لحظه بی قرار ظاهر شد و سخنرانی یک ساعته خود را به سبکی واضح و روان ارائه کرد [ترجمه ترگمان]کلینتون با خونسردی در آخرین لحظه ظاهر شد و آدرس یک ساعته اش را با سبکی خشک و مایع تحویل داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Matthew's unruffled manner had evidently soothed the businessman a little.
[ترجمه گوگل]ظاهراً رفتار بی قرار متیو تاجر را کمی آرام کرده بود [ترجمه ترگمان]رفتار آرام و آرام \"متیو\" ظاهرا کمی به این تاجر آرامش داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. While controversy rages, Stan, unruffled by the fuss, keeps looking for fossils.
[ترجمه گوگل]در حالی که بحث و جدل در جریان است، استن که از هیاهوها سر در نیامده است، به دنبال فسیل ها می گردد [ترجمه ترگمان]وقتی بحث و مشاجره بالا می گیرد، استن با خونسردی به دنبال فسیل ها می ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He looked apologetic, but unruffled.
[ترجمه گوگل]او معذرت خواه به نظر می رسید، اما بی حال [ترجمه ترگمان]او پوزش خواهانه به نظر می رسید، اما خونسرد و خونسرد به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Those in the middle are left unruffled, in the eye of the storm.
[ترجمه گوگل]آنهایی که در وسط هستند، در چشم طوفان، بی تاب مانده اند [ترجمه ترگمان]آن هایی که در وسط هستند به آرامی باقی می مانند، در چشم طوفان [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Steamed stuffed bun look calm, unruffled and continue to see her book.
[ترجمه گوگل]نان پر شده بخارپز آرام، بی قرار به نظر می رسد و به دیدن کتاب او ادامه می دهد [ترجمه ترگمان]bun، آرام و خونسرد به نظر می رسد و به تماشای کتابش ادامه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. When coming across complicated problems, he would remain unruffled and take them calmly.
[ترجمه گوگل]هنگامی که با مشکلات پیچیده روبرو می شد، بی قرار می ماند و آنها را با آرامش می پذیرفت [ترجمه ترگمان]با وجود مشکلات پیچیده، او آرام و خونسرد باقی می ماند و به آرامی آن ها را باخود می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He remained unruffled by their accusations.
[ترجمه شان] او در برابر اتهامات آنان، آرام ماند.
|
[ترجمه گوگل]او از اتهامات آنها سرگردان ماند [ترجمه ترگمان]او با خونسردی این اتهامات را ادامه داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• quiet, calm if you are unruffled, you are calm and not affected by surprising or frightening events.
پیشنهاد کاربران
** Unruffled ( adjective ) means not disordered or disarranged; not agitated or disturbed. ** آرام و بدون آشفتگی؛ بدون اضطراب یا نگرانی. ### مترادف؛ - Tranquil - Calm - Composed ... [مشاهده متن کامل]
- Undisturbed - Unmoved ### متضاد؛ - Choppy - Stormy - Frantic - Nervous ### مثال؛ 1. The unruffled waters of the lake reflected the clear sky. 2. Despite the chaos around him, he remained unruffled. 3. Her unruffled demeanor helped calm everyone else.