unroll

/ʌnˈroʊl//ʌnˈrəʊl/

معنی: باز کردن، باز شدن
معانی دیگر: (طومار یا هر چیز لوله شده را) باز کردن، واپیچیدن، گستردن، گسترده شدن، نشان دادن، نمایاندن، باز کردن توپ پارچه وطومار و غیره

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unrolls, unrolling, unrolled
(1) تعریف: to open or unwind from a rolled position.

- Please help me unroll the rug.
[ترجمه گوگل] لطفا به من کمک کنید فرش را باز کنم
[ترجمه ترگمان] لطفا کم کم کن فرش رو باز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to display or disclose; unfold; reveal.

- The mayor unrolled the proposal for urban renewal.
[ترجمه گوگل] شهردار پیشنهاد نوسازی شهری را مطرح کرد
[ترجمه ترگمان] شهردار این پیشنهاد را برای نوسازی شهر باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become unrolled or opened out as if unrolled.

- The countryside unrolled before them.
[ترجمه گوگل] حومه شهر جلوی آنها باز شد
[ترجمه ترگمان] مناظر روستایی در برابرشان باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We watched the events unroll before the cameras.
[ترجمه گوگل]وقایع را جلوی دوربین ها دیدیم
[ترجمه ترگمان]ما وقایع رو قبل از دوربین ها دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Unroll the carpet and let it get acclimatised to the room's atmosphere and temperature overnight before laying.
[ترجمه گوگل]فرش را باز کنید و بگذارید یک شب قبل از پهن کردن با جو و دمای اتاق سازگار شود
[ترجمه ترگمان]از روی فرش عبور کنید و بگذارید قبل از خوابیدن به اتمسفر و دمای اتاق برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thus the time taken to unroll a carpet is very short compared with the time interval between the arrival of successive consignments.
[ترجمه گوگل]بنابراین زمان باز کردن فرش در مقایسه با فاصله زمانی بین رسیدن محموله های متوالی بسیار کوتاه است
[ترجمه ترگمان]بنابراین زمان صرف شده برای unroll یک فرش بسیار کوتاه است در مقایسه با فاصله زمانی بین رسیدن محموله های متوالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gaal adjusted them, and watched the film unroll before his eyes.
[ترجمه گوگل]گال آنها را تنظیم کرد و فیلم را در جلوی چشمانش دید
[ترجمه ترگمان]Gaal آن ها را مرتب کرد و به تماشای فیلم unroll در مقابل چشمانش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A standard optimization is loop unrolling; the compiler will unroll the loops to reduce the number of branches.
[ترجمه گوگل]یک بهینه سازی استاندارد، باز کردن حلقه است کامپایلر حلقه ها را باز می کند تا تعداد شاخه ها را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]یک بهینه سازی استاندارد، حلقه را باز می کند؛ کامپایلر حلقه های را برای کاهش تعداد شاخه ها تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Unroll the lead and put the vacuum plug into the socket.
[ترجمه گوگل]سرب را باز کنید و دوشاخه جاروبرقی را در پریز قرار دهید
[ترجمه ترگمان]lead را خاموش کنید و دوشاخه را به پریز بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Never unroll the condom before you roll it on the penis.
[ترجمه گوگل]هرگز قبل از اینکه کاندوم را روی آلت تناسلی بغلتانید باز نکنید
[ترجمه ترگمان]هیچوقت قبل از اینکه کیر رو بندازی بیرون کاندوم رو باز کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unroll the arm to rest the forearm and hand completely on the floor.
[ترجمه گوگل]بازو را باز کنید تا ساعد استراحت کند و دست را کاملا روی زمین قرار دهید
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز می کند تا ساعد دستش را آرام کند و دستش را به طور کامل روی زمین بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conclusions The key factor of successful operation is unroll and flatten the flap of GRTs completely.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری عامل کلیدی عملیات موفقیت آمیز باز کردن و صاف کردن فلپ GRT ها به طور کامل است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری عامل کلیدی عملیات موفق unroll و پهن کردن دریچه of به طور کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. While we were admiring the rugs, the shopkeeper started to unroll a splendid carpet.
[ترجمه گوگل]در حالی که ما قالیچه ها را تحسین می کردیم، مغازه دار شروع به باز کردن فرشی زیبا کرد
[ترجمه ترگمان]در اثنایی که ما قالی ها را تحسین می کردیم، فروشنده فرش با شکوهی را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But only when a ray of light attempts to pierce this darkness does the real, eerie action unroll.
[ترجمه گوگل]اما تنها زمانی که پرتوی از نور تلاش می‌کند تا این تاریکی را سوراخ کند، کنش واقعی و وهم‌آور باز می‌شود
[ترجمه ترگمان]اما تنها زمانی که یک شعاع نور برای سوراخ کردن این تاریکی تلاش می کند، حرکت واقعی و وهم اور را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But at the Redgrave you sit back and watch an unarguable Macbeth unroll.
[ترجمه گوگل]اما در ردگریو می‌نشینید و مکبث غیرقابل بحثی را که باز می‌شود تماشا می‌کنید
[ترجمه ترگمان]اما وقتی پشت میز بنشین و یک کتاب مکبث را تماشا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When disturbed they roll up so tightly that it is virtually impossible to unroll them.
[ترجمه گوگل]وقتی آشفته می شوند، آنقدر محکم می پیچند که باز کردن آنها عملاً غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]وقتی از هم جدا می شوند چنان محکم به هم چسبیده اند که to کردن آن ها غیرممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And I'd like to give you a little something to take home. Let me unroll it.
[ترجمه گوگل]و من می خواهم یک چیز کوچک به شما بدهم تا به خانه ببرید بذار بازش کنم
[ترجمه ترگمان]و دوست دارم یه چیزی بهت بدم تا خونه رو به خونه ببری بذار بازش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باز کردن (فعل)
undo, open, unfold, disclose, pick, solve, untie, unfix, unscrew, unpack, unwind, unwrap, disengage, disentangle, splay, unbend, unroll, unbolt, unclasp, unclose, unfasten, unhinge, unhitch, unknit, untwist

باز شدن (فعل)
open, unroll, unlatch, uncouple

انگلیسی به انگلیسی

• unwrap, spread out
if something such as a roll of paper or a roll of cloth unrolls or if you unroll it, you open it up so that it is flat.

پیشنهاد کاربران

عیان شدن، فاش شدن در طول زمان
۱. ( چیز لوله شده ) باز کردن. ۲. باز شدن ۳. پی در پی اتفاق افتادن. به ترتیب نمایان شدن. خود را نشان دادن
مثال:
But everyone of them desires to be given unrolled scriptures [from Allah]
اما هر کدام از آنها آرزو دارد که از طرف خدا نوشته های مقدس باز شده به آنها داده شود.
...
[مشاهده متن کامل]

�بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتَی صُحُفًا مُنَشَّرَةً�

نمایان شدن، آشکار شدن
The landscape unrolled before our eyes

بپرس