1. The disease is totally unresponsive to conventional treatment.
[ترجمه گوگل]این بیماری کاملاً به درمان معمولی پاسخ نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این بیماری نسبت به رفتار مرسوم بی توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was totally unresponsive to the pressing social and economic needs of the majority of the population.
[ترجمه گوگل]او کاملاً به نیازهای فوری اجتماعی و اقتصادی اکثریت جمعیت بی توجه بود
[ترجمه ترگمان]او نسبت به نیازهای اجتماعی و اقتصادی اکثریت مردم بی تفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His warning fell on unresponsive ears .
[ترجمه گوگل]اخطار او در گوشهای بی پاسخ افتاد
[ترجمه ترگمان]هشدار او بر گوش های unresponsive افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I found her in a coma, totally unresponsive.
[ترجمه گوگل]من او را در کما یافتم، کاملا بی پاسخ
[ترجمه ترگمان]من اونو تو کما پیدا کردم، کاملا بی مسئولیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She is a cold, unfeeling and unresponsive woman.
[ترجمه گوگل]او زنی سرد، بی احساس و بی پاسخ است
[ترجمه ترگمان]زن بی احساس و بی احساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This combination of symptoms seems to be unresponsive to conventional medical treatment.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این ترکیب از علائم به درمان های پزشکی معمولی پاسخ نمی دهد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این ترکیب نشانه ها نسبت به درمان های پزشکی متعارف بی توجه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Diazepam may be given for unresponsive panic attacks.
[ترجمه گوگل]دیازپام ممکن است برای حملات پانیک بی پاسخ داده شود
[ترجمه ترگمان]Diazepam ممکن است برای حملات اضطرابی unresponsive داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She was unresponsive to this argument.
9. Her infection had become totally unresponsive to medication.
[ترجمه گوگل]عفونت او کاملاً به دارو پاسخ نمی دهد
[ترجمه ترگمان]عفونت او به طور کامل نسبت به دارو بی تفاوت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This combination of symptoms may be unresponsive to conventional medical treatment.
[ترجمه گوگل]این ترکیبی از علائم ممکن است به درمان های پزشکی مرسوم پاسخگو نباشد
[ترجمه ترگمان]این ترکیب نشانه ها ممکن است نسبت به درمان های پزشکی متعارف پاسخگو باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Unresponsive export markets led many houses to turn their attention inwards and focus on long-neglected domestic sales.
[ترجمه گوگل]بازارهای صادراتی بی پاسخ باعث شد که بسیاری از خانه ها توجه خود را به سمت داخل معطوف کنند و بر فروش داخلی که مدت ها نادیده گرفته شده بودند تمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]بازارهای صادرات unresponsive باعث شد تا بسیاری از خانه ها توجه خود را به داخل معطوف کنند و بر فروش داخلی غفلت شده تمرکز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The preceding decades has not witnessed governments unresponsive to electoral expectations and the nation's problems.
[ترجمه گوگل]در دهه های گذشته شاهد عدم پاسخگویی دولت ها به انتظارات انتخاباتی و مشکلات ملت نبوده است
[ترجمه ترگمان]دهه های گذشته شاهد پاسخگویی دولت ها نسبت به انتظارات انتخاباتی و مشکلات ملت نبوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. When premature infants who are unresponsive are taken out of the incubator, she usually takes over their care.
[ترجمه گوگل]هنگامی که نوزادان نارس که پاسخگو نیستند از انکوباتور خارج می شوند، او معمولا مراقبت از آنها را بر عهده می گیرد
[ترجمه ترگمان]وقتی نوزادان زودرس که پاسخگو نیستند از انکوباتور خارج می شوند، معمولا توجه آن ها را به خود جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The Postal Service is also unresponsive.