1. the enigma of her mysterious death is still unresolved
معمای مرگ اسرارآمیز او هنوز حل نشده است.
2. Unresolved or unacknowledged fears can trigger sleepwalking.
[ترجمه گوگل]ترس های حل نشده یا ناشناخته می توانند راه رفتن در خواب را تحریک کنند
[ترجمه ترگمان]ترس های حل نشده یا unacknowledged می توانند آغازگر sleepwalking باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The question of contracts remains unresolved.
[ترجمه گوگل]موضوع قراردادها حل نشده باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]مساله قراردادها هنوز حل نشده باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They merely suffered from unresolved Oedipal complexes, and were attacking universities as a surrogate father.
[ترجمه گوگل]آنها فقط از عقده های ادیپی حل نشده رنج می بردند و به عنوان یک پدر جانشین به دانشگاه ها حمله می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها صرفا از مجتمع های آپارتمانی حل نشده رنج می بردند و به عنوان یک پدر جایگزین به دانشگاه ها حمله می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Old unresolved conflicts may need to be exposed rather than hidden or disguised.
[ترجمه گوگل]تعارضات حل نشده قدیمی ممکن است نیاز به افشای داشته باشند تا پنهان یا مبدل
[ترجمه ترگمان]ممکن است درگیری های حل نشده قدیمی بیش از پنهان کردن یا پنهان شدن نیاز داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Legal immigrants -- Unresolved issue in the state budget.
[ترجمه گوگل]مهاجران قانونی -- مسئله حل نشده در بودجه دولتی
[ترجمه ترگمان]مهاجران قانونی - - مساله حل نشده در بودجه دولت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. These dreams are usually evidence of some unresolved problem or dilemma.
[ترجمه گوگل]این رویاها معمولاً نشانه ای از مشکل یا معضل حل نشده است
[ترجمه ترگمان]این رویاها معمولا شاهدی بر یک مشکل یا معمای حل نشده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Mr Ray's statement leaves an unresolved question.
[ترجمه گوگل]بیانیه آقای ری یک سوال حل نشده باقی می گذارد
[ترجمه ترگمان]بیانیه آقای ری یک سوال حل نشده باقی می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The difficult, totally unresolved issue involves the situations in between.
[ترجمه گوگل]مسئله دشوار و کاملاً حلنشده شامل موقعیتهای میانی میشود
[ترجمه ترگمان]مساله سخت و کاملا حل نشده شامل شرایط بین این دو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The issue is still unresolved, and an August court date has been set to settle the fight.
[ترجمه گوگل]این موضوع هنوز حل نشده است و تاریخ دادگاه اوت برای حل و فصل این دعوا تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]این مساله هنوز حل نشده است و تاریخ دادگاه در ماه اوت برای حل این نبرد تعیین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The murder remains unresolved.
12. A number of problems are still unresolved.
[ترجمه گوگل]تعدادی از مشکلات هنوز حل نشده است
[ترجمه ترگمان]هنوز چند مشکل حل نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I started therapy because of a lot of unresolved conflicts in my childhood.
[ترجمه گوگل]من درمان را به دلیل بسیاری از درگیری های حل نشده در دوران کودکی ام شروع کردم
[ترجمه ترگمان]من به خاطر مسائل حل نشده بسیاری در دوران کودکی ام، شروع به درمان کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Further talks on June 17-20 in Bratislava left unresolved the differences over the fundamental principles of a new federation.
[ترجمه گوگل]مذاکرات بیشتر در 17 تا 20 ژوئن در براتیسلاوا اختلافات را بر سر اصول اساسی فدراسیون جدید حل نشدنی گذاشت
[ترجمه ترگمان]مذاکرات بیشتر در روزه ای ۱۷ تا ۲۰ ژوئن در براتیسلاوا، تفاوت بین اصول بنیادین یک فدراسیون جدید را حل نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Two important and unresolved problems are raised by this line of thought.
[ترجمه گوگل]دو مشکل مهم و حل نشده توسط این خط فکری مطرح می شود
[ترجمه ترگمان]دو مساله مهم و حل نشده توسط این خط فکری مطرح می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید