unreservedly

جمله های نمونه

1. We apologise unreservedly for any imputation of incorrect behaviour by Mr Taylor.
[ترجمه گوگل]ما بابت هرگونه نسبت دادن به رفتار نادرست توسط آقای تیلور بدون هیچگونه قید و شرطی عذرخواهی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما بدون هیچ اتهامی از رفتار نادرست آقای تیلور عذرخواهی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We apologize unreservedly for any offence caused by his remarks.
[ترجمه گوگل]ما بابت هرگونه توهین ناشی از اظهارات وی بدون هیچگونه قید و شرطی عذرخواهی می کنیم
[ترجمه ترگمان]از قید قید و شرط عذر خواهی می کنیم که این حرف ها موجب رنجش خاطر او شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The paper's editor has apologized unreservedly to the senator.
[ترجمه گوگل]سردبیر روزنامه بدون قید و شرط از سناتور عذرخواهی کرده است
[ترجمه ترگمان]سردبیر کاغذ از قید و شرط به سناتور عذر خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government welcomed the announcement unreservedly.
[ترجمه گوگل]دولت بدون قید و شرط از این اعلامیه استقبال کرد
[ترجمه ترگمان]دولت از این خبر بدون قید و شرط استقبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He placed unreservedly all the data he has collected at my disposal.
[ترجمه گوگل]او بدون قید و شرط تمام داده هایی را که جمع آوری کرده بود در اختیار من قرار داد
[ترجمه ترگمان]او بدون قید و شرط تمام اطلاعاتی را که در اختیار من یافته بود قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This humble mollusc can be unreservedly recommended as it is hardy and lives exclusively on algae.
[ترجمه گوگل]این نرم تن فروتن را می توان بدون هیچ گونه محدودیتی توصیه کرد زیرا مقاوم است و منحصراً روی جلبک ها زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]این mollusc متواضع می تواند بدون قید و شرط توصیه شود که بسیار مقاوم است و به طور انحصاری بر روی جلبک ها زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Until very recently, his public statements were unreservedly unilateralist.
[ترجمه گوگل]تا همین اواخر، اظهارات علنی او بدون قید و شرط یکجانبه گرایانه بود
[ترجمه ترگمان]تا همین اواخر، اظهارات عمومی او بدون قید و شرط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. County NatWest helped sentiment by declaring itself unreservedly positive on short-term prospects.
[ترجمه گوگل]کانتی نات وست با اعلام بی قید و شرط خود در مورد چشم انداز کوتاه مدت، به احساسات کمک کرد
[ترجمه ترگمان]شهرستان NatWest با اعلام اینکه خودش بدون قید و شرط در مورد چشم انداز کوتاه مدت مثبت است، به احساسات خود کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We apologize unreservedly for any offence we have caused.
[ترجمه گوگل]ما به خاطر هر گونه تخلفی که ایجاد کرده ایم، بی قید و شرط عذرخواهی می کنیم
[ترجمه ترگمان]بدون قید و شرط از هر گونه اتهامی که به ما وارد شده عذرخواهی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He knew he should not bother but unreservedly revel in the sensations she transmitted.
[ترجمه گوگل]او می‌دانست که نباید اذیت شود، اما بی‌وقفه از احساساتی که او منتقل می‌کند لذت می‌برد
[ترجمه ترگمان]او می دانست که او نباید به خودش زحمت بدهد اما بدون قید و شرط و در احساسی که به آن منتقل می شود لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now at last, completely and unreservedly passion possessed her.
[ترجمه گوگل]اکنون سرانجام، شور و اشتیاق کامل و بدون قید و شرط او را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]اکنون، سرانجام، شور و اشتیاق تمام وجودش را تسخیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Democracies cannot embrace central - bank independence unreservedly - least of all now.
[ترجمه گوگل]دموکراسی ها نمی توانند از استقلال بانک مرکزی بی قید و شرط - حداقل در حال حاضر- استقبال کنند
[ترجمه ترگمان]دموکراسی نمی تواند بدون قید و شرط استقلال بانک مرکزی را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I can unreservedly recommend this restaurant!
[ترجمه گوگل]من می توانم بدون قید و شرط این رستوران را توصیه کنم!
[ترجمه ترگمان]من بدون قید و شرط این رستوران را توصیه می کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We apologize unreservedly to the F 1 community in relation to this unacceptable behaviour.
[ترجمه گوگل]ما در رابطه با این رفتار غیرقابل قبول از جامعه F 1 بی هیچ قید و شرطی عذرخواهی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما بدون قید و شرط از جامعه F ۱ در رابطه با این رفتار غیرقابل قبول عذرخواهی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She has devoted herself unreservedly to the great cause.
[ترجمه گوگل]او خود را وقف آرمان بزرگ کرده است
[ترجمه ترگمان]او خودش را یکسره وقف هدف بزرگ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unrestrictedly; wholeheartedly; unconditionally

پیشنهاد کاربران

همه جوره
بی قید و شرط
completely, without any doubts or feeling of being uncertain
بدون شک و تردید، کاملا،
That was my mistake and I apologise for it unreservedly, ” he said
frankly and openly
صریح و شفاف، بطور واضح
"we like to be able to talk unreservedly about ourselves"
totally, completely
کاملاً
بی احتیاط، نامحتاطانه
آشکارا

بپرس