1. As long as the continuous efforts, unremitting struggle, there is no things that can not be conquered.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که تلاش مستمر، مبارزه بی وقفه، چیزی نیست که نتوان آن را فتح کرد
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که تلاش های مستمر، مبارزه مداوم و مداوم، هیچ چیزی وجود ندارد که بتوان آن را فتح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Heaven revolves, the gentleman to unremitting self-improvement.
[ترجمه گوگل]بهشت می چرخد، آقا به سوی خودسازی بی وقفه
[ترجمه ترگمان]خدا می چرخه، اون آقا بدون وقفه خودش رو بزرگ می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He watched her with unremitting attention.
[ترجمه گوگل]با توجهی بی وقفه او را تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]با دقت او را نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They stung him to make unremitting efforts.
[ترجمه گوگل]آنها او را نیش زدند تا تلاش های بی وقفه انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او را نیش می زدند که تلاش بی وقفه ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Our thanks are due to Bob Lawrence whose unremitting labours have ensured the success of the whole scheme.
[ترجمه گوگل]تشکر ما از باب لارنس است که تلاش های بی وقفه او موفقیت کل طرح را تضمین کرده است
[ترجمه ترگمان]تشکر ما به این دلیل است که باب لاورنس که تلاش بی وقفه او موفقیت این طرح را تضمین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The Socratic method, coupled with unremitting hedonism, will see you through until I get there, my dearest Carrie.
[ترجمه گوگل]کری عزیزترین من، روش سقراطی، همراه با لذت گرایی بی وقفه، تا زمانی که من به آنجا برسم، شما را به پایان خواهد رساند
[ترجمه ترگمان]روش سقراطی، همراه با hedonism مداوم، شما را تا زمانی که به آنجا برسم، کری عزیز، خواهید دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The unremitting four-mile ascent to the high pass over the ridge reduced me to a walking wet rag.
[ترجمه گوگل]صعود بی وقفه چهار مایلی به گردنه مرتفع بر روی خط الراس مرا به یک پارچه خیس راه رفتن رساند
[ترجمه ترگمان]راه بی وقفه در چهار میلی بالا رفتن از گردنه بالای صخره مرا به یک تکه پارچه خیس که خیس بود فرو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The group faced unremitting hostility from the FBI.
[ترجمه گوگل]این گروه با خصومت بی وقفه FBI روبرو شد
[ترجمه ترگمان]گروه با خصومت با اف بی آی روبرو شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But its unremitting intensity and massive repetition do not translate easily.
[ترجمه گوگل]اما شدت بی وقفه و تکرار گسترده آن به راحتی قابل ترجمه نیست
[ترجمه ترگمان]اما شدت بی وقفه و تکرار انبوه آن به آسانی ترجمه نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Nothing stirred, save involuntarily from the impact of unremitting bombardment.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز تکان نخورده است، مگر غیر ارادی از تأثیر بمباران بی وقفه
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز تکان نخورد و بی اراده از برخورد با بمباران بی وقفه جلوگیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Symptoms were chronically severe and unremitting in 17 patients.
[ترجمه گوگل]علائم مزمن در 17 بیمار شدید و بی وقفه بود
[ترجمه ترگمان]این بیماری در ۱۷ بیمار به شدت شدید و شدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. And shortly, in her armies' unremitting retreat, the great fortress of Przemysl was abandoned to siege.
[ترجمه گوگل]و به زودی، در عقب نشینی بی وقفه ارتش او، قلعه بزرگ پرزمیسل به محاصره رها شد
[ترجمه ترگمان]و چندی نگذشت که در ارتش او عقب نشینی می کردند، دژ بزرگ of به محاصره افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. And the mental anguish was unremitting as well, not only for her but for those of us around her.
[ترجمه گوگل]و ناراحتی روانی نیز بی وقفه بود، نه تنها برای او، بلکه برای ما اطرافیانش
[ترجمه ترگمان]گذشته از این اضطراب روحی او نیز جز به خاطر او نبود بلکه برای کسانی که دور و بر او بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Against the glass the unremitting rain pounded.
[ترجمه گوگل]بارون بی وقفه روی شیشه می کوبید
[ترجمه ترگمان]در مقابل آئینه باران شدیدی می وزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I will order my future unremitting struggle!
[ترجمه گوگل]من به مبارزه بی وقفه آینده خود دستور خواهم داد!
[ترجمه ترگمان]! من آینده my رو اجرا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید