unremarkable


معنی: عادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of remarkable.
متضاد: exotic, newsworthy, notable, phenomenal, sensational, striking, suspicious
مشابه: commonplace, ordinary, simple

جمله های نمونه

1. He led a busy but otherwise unremarkable life.
[ترجمه میترا جناب] زندگی او شلوغ اما درعین حال معمولی بود
|
[ترجمه گوگل]او زندگی پرمشغله ای داشت اما در غیر این صورت غیرقابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]او یک زندگی شلوغ اما معمولی را رهبری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Examination of the chest was unremarkable with no evidence of hyperinflation and clear auscultation.
[ترجمه میترا جناب] تست قفسه سینه عادی و شواهدی دال بر التهاب شدید وجود نداشت صدای قفسه سینه عادی بود
|
[ترجمه گوگل]معاینه قفسه سینه بدون شواهدی از تورم شدید و سمع واضح غیرقابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]امتحان صندوق بدون هیچ شواهدی از hyperinflation و auscultation وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was an unremarkable street: two rows of small houses, little shops, a pub.
[ترجمه میترا جناب] خیابونی معمولی که در دوطرف خانه ها و مغازه های کوچکی با یک کافه داشت
|
[ترجمه گوگل]خیابانی بی‌نظیر بود: دو ردیف خانه‌های کوچک، مغازه‌های کوچک، یک میخانه
[ترجمه ترگمان]خیابان معمولی بود: دو ردیف خانه های کوچک، مغازه های کوچک، یک میخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had a pale and unremarkable face.
[ترجمه گوگل]او چهره ای رنگ پریده و غیرقابل توجه داشت
[ترجمه ترگمان]صورتی رنگ پریده و معمولی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Reasons for stopping the pill seemed unremarkable.
[ترجمه گوگل]دلایل قطع قرص غیرقابل توجه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]دلیل نگه داشتن قرص به نظر قابل توجه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Josh was, I thought, a pleasant but unremarkable young man.
[ترجمه گوگل]جاش، فکر می‌کردم، مرد جوانی دلپذیر اما بی‌نظیر بود
[ترجمه ترگمان]فکر کردم جاش یه مرد خوب ولی معمولی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The past medical history was otherwise unremarkable.
[ترجمه فاطمه دهقانی] تاریخچه ی پزشکیِ گذشته، غیرقابل توجه بود
|
[ترجمه مهدیس] سابقه پزشکی در گذشته بسیار باسنی بود
|
[ترجمه گوگل]سابقه پزشکی گذشته غیر قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]سابقه پزشکی در گذشته بسیار قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Basically an unremarkable set of Regency terrace houses, it was notable only for having 350 windows.
[ترجمه گوگل]اساساً مجموعه ای از خانه های تراس Regency غیرقابل توجه بود که تنها به دلیل داشتن 350 پنجره قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]اساسا یک مجموعه ساده از خانه های terrace، تنها برای داشتن ۳۵۰ پنجره قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His medical history was unremarkable until the day before admission.
[ترجمه گوگل]سابقه پزشکی او تا روز قبل از پذیرش غیرقابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]سابقه پزشکی او تا روز قبل از پذیرش چندان قابل توجه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In this unremarkable suburban community, Siemens has created a showcase apprenticeship program for electronics technicians.
[ترجمه گوگل]در این جامعه بی‌نظیر حومه شهر، زیمنس یک برنامه کارآموزی ویترینی برای تکنسین‌های الکترونیک ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]در این جامعه قابل توجه حومه شهر، زیمنس برنامه کارآموزی را برای متخصصان الکترونیک ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By the early seventies both were considered unremarkable occupational hazards of life in the gay fast lane.
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه هفتاد هر دو به عنوان خطرات شغلی غیرقابل توجهی برای زندگی در مسیر همجنس گرایان شناخته می شدند
[ترجمه ترگمان]در اوایل دهه هفتاد، هر دوی آن ها خطرات جدی شغلی زندگی را در همان مسیر پر نشاط در نظر گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Not only was it unremarkable and rather battered, it did nothing at all to jog her errant memory.
[ترجمه گوگل]نه تنها غیرقابل توجه و نسبتاً کتک خورده بود، بلکه هیچ کاری برای تضعیف حافظه اشتباه او نداشت
[ترجمه ترگمان]نه تنها به خاطر داشت و نه خرد و خمیر، هیچ کاری نکرد که به یاد خاطرات errant بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He considered her good but unremarkable clothes, and wondered what she did for laughs.
[ترجمه گوگل]او لباس های خوب اما غیرقابل توجه او را در نظر گرفت و متعجب شد که او برای خنده چه کار می کند
[ترجمه ترگمان]او لباس خوب و معمولی خود را در نظر گرفت و از خود می پرسید برای خندیدن چه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Laboratory tests were unremarkable except for cerebrospinal fluid (CSF) lymphocytic pleocytosis.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های آزمایشگاهی به جز پلوسیتوز لنفوسیتی مایع مغزی نخاعی (CSF) قابل توجه نبودند
[ترجمه ترگمان]تست های آزمایشگاهی به جز مایع مغزی - نخاعی (CSF)قابل توجه نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عادی (صفت)
habitual, wonted, usual, ordinary, normal, common, commonplace, plain, rife, regular, natural, customary, workaday, pompier, unremarkable

انگلیسی به انگلیسی

• common, not remarkable
if you say that something is unremarkable, you mean that it is not beautiful, interesting, or exciting.

پیشنهاد کاربران

معمولی، ساده، پیش پاافتاده
داخل عکس MRI چه معنی میده
برخی اوقات می توان �پیش پا افتاده� هم ترجمه کرد. مثلا:
�an unremarkable moniker for something with such potential significance. . . . �
عنوانی پیش پا افتاده برای چیزی که چنین اهمیت بالقوه ای دارد. . .
عادی، معمولی، نه چندان خوب، خسته کننده
معناى غیر قابل توجه هم میده
مثلا
I am unsurprised by how unremarkable he is
من متوجه شدم که او ابدا فرد قابل توجهی نیس
unremarkable
decreased lordosis
معنی اینها لطفا
معنی این جمله چییت
The other imaged of neurocranium
is unremarkbale
فاقد علائم قابل توجه
the cervical vertebrae and intervertebral foramina are unremarkable
معنی این چی میشه دقیقا؟

عادی، در جواب های ازمایش به معنی عادی و بدون مشکل است
واضح نبودن
غیر قابل توجه
غیر قابل علاج
فاقد اهمیت
معمولی
دیده نشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس