unrelieved

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of relieved.

جمله های نمونه

1. The sun baked down on the concrete, unrelieved by any breeze.
[ترجمه گوگل]خورشید روی بتن غروب کرد و هیچ نسیمی آن را تسکین نداد
[ترجمه ترگمان]آفتاب بر روی بتون و بدون هیچ نسیمی غروب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She held the family together through years of unrelieved poverty.
[ترجمه گوگل]او خانواده را در طول سال‌ها فقر تسکین‌ناپذیر نگه داشت
[ترجمه ترگمان]او با گذشت سال ها خانواده را در کنار هم نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's the unrelieved drabness of big industrial cities that depresses me.
[ترجمه گوگل]این بی‌رحمی و بی‌رحمی شهرهای بزرگ صنعتی است که مرا افسرده می‌کند
[ترجمه ترگمان]این the unrelieved شهرهای بزرگ صنعتی است که من را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The interest-free loan is unrelieved advance corporation tax.
[ترجمه گوگل]وام بدون بهره، مالیات پیش پرداخت شرکتی است
[ترجمه ترگمان]وام بدون بهره بدون پرداخت مالیات بر مالیات شرکت ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps, because the film was so unrelieved, I tended to be dismissive of its power.
[ترجمه گوگل]شاید، چون فیلم خیلی آرام نبود، تمایل داشتم که قدرت آن را نادیده بگیرم
[ترجمه ترگمان]شاید، چون فیلم خیلی unrelieved بود، من تمایل داشتم که به قدرت آن بی اعتنا باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some children spent their entire schooldays in unrelieved misery.
[ترجمه گوگل]برخی از کودکان تمام روزهای مدرسه خود را در بدبختی بی‌رحمانه سپری کردند
[ترجمه ترگمان]بعضی از بچه ها از دوران مدرسه مدرسه گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Together, the noise and the unrelieved discomfort conspired to prevent anything more than the briefest escape into sleep.
[ترجمه گوگل]سر و صدا و ناراحتی تسکین ناپذیر با هم توطئه کردند تا از چیزی بیشتر از کوتاه ترین فرار به خواب جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]با هم، سر و صدا و ناراحتی بدون وقفه برای جلوگیری از هر چیز دیگری به خواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The people have suffered decades of unrelieved poverty.
[ترجمه گوگل]مردم ده ها سال از فقر تسکین ناپذیر رنج برده اند
[ترجمه ترگمان]مردم دهه ها از فقر بدون مجوز رنج برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Other proposals concern the carry-back of unrelieved charges on income, and the carry-forward of terminal losses against income by individuals.
[ترجمه گوگل]پیشنهادهای دیگر مربوط به بازگرداندن هزینه‌های کاهش‌نشده بر درآمد، و انتقال ضررهای پایانی در برابر درآمد توسط افراد است
[ترجمه ترگمان]دیگر پیشنهادها مربوط به حمل بار بدون unrelieved بر درآمد و هزینه حمل و نقل پایانه در برابر درآمد توسط افراد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The atmosphere was one of unrelieved hostility toward the defendants.
[ترجمه گوگل]فضا فضای خصومت کم‌نشده نسبت به متهمان بود
[ترجمه ترگمان]جو یکی از خصومت unrelieved نسبت به متهمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The character of the Thief is of unrelieved grossness and barbarity, and Michael Gambon turns in a resolutely one-dimensional performance.
[ترجمه گوگل]شخصیت The Thief از ظلم و بربریت تسکین ناپذیری برخوردار است و مایکل گامبون در یک اجرای قاطعانه تک بعدی ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]شخصیت دزد از خشونت و وحشیگری unrelieved است، و مایکل Gambon با یک نمایش قاطعانه یک بعدی رو به رو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A combination of tones conventionally considered to suggest unrelieved tension and require resolution.
[ترجمه گوگل]ترکیبی از صداهایی که به طور معمول در نظر گرفته می‌شوند که تنش تسکین‌ناپذیر را نشان می‌دهند و نیاز به وضوح دارند
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از رنگ ها به طور مرسوم برای پیشنهاد کشش آزاد و نیاز به قطعنامه در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ah, how unrelieved boring life would be!
[ترجمه گوگل]آه، زندگی چقدر خسته کننده خواهد بود!
[ترجمه ترگمان]آه، چقدر زندگی کسل کننده و کسل کننده خواهد بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The weather seemed almost balmy after the unrelieved subzero temperatures of the plateau.
[ترجمه گوگل]آب و هوا تقریباً آرام به نظر می رسید پس از دمای غیرقابل تسکین زیر صفر فلات
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که بعد از سرمای unrelieved فلات، هوا خیلی خنک به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unrelieved is used of something unpleasant that is very severe and is never replaced by anything better, even for a short time.

پیشنهاد کاربران

ناآرامی، دلواپسی
تمام نشدنی - تقلیل و تخفیف نایافتنی.
unrelieved pain
رها شده ( حفاری - معدن )
تسکین نیافته
تشویش و بی قراری ( به خصوص ذهنی )

بپرس