unreliable

/ˌənrəˈlaɪəbl̩//ˌʌnrɪˈlaɪəbl̩/

معنی: نامعتبر، نامطمئن، غیر قابل اطمینان، غیرقابل اعتماد، اتکا ناپذیر
معانی دیگر: غیر قابل اعتماد، غیر قابل اطمینان، اتکا ناپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unreliably (adv.)
• : تعریف: not able to be relied on.
متضاد: authoritative, faithful, reliable, solid, stalwart, staunch, steady, trusty
مشابه: doubtful, irresponsible, shaky

- an unreliable car
[ترجمه گوگل] یک ماشین غیر قابل اعتماد
[ترجمه ترگمان] یک اتومبیل غیرقابل اطمینان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- my unreliable neighbors
[ترجمه گوگل] همسایه های غیر قابل اعتماد من
[ترجمه ترگمان] همسایه های غیرقابل اعتماد من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. don't travel with an unreliable driver
با یک راننده غیر قابل اطمینان سفر نکن

2. His sudden departure had demonstrated how unreliable he was.
[ترجمه گوگل]خروج ناگهانی او نشان داده بود که او چقدر غیرقابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]حرکت ناگهانی او ثابت کرده بود که او چقدر غیرقابل اعتمادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Diplomats can be a notoriously unreliable and misleading source of information.
[ترجمه گوگل]دیپلمات ها می توانند منبع اطلاعاتی نامعتبر و گمراه کننده باشند
[ترجمه ترگمان]دیپلمات ها می توانند منبع بسیار غیرقابل اعتماد و گمراه کننده اطلاعات باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's totally unreliable as a source of information.
[ترجمه گوگل]او به عنوان منبع اطلاعات کاملاً غیرقابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک منبع اطلاعات کاملا غیرقابل اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "He's so unreliable!" she said crossly.
[ترجمه .n] اون به طور تقریبی گفت که او خیلی غیر قابل اعتماده
|
[ترجمه گوگل]"او خیلی غیرقابل اعتماد است!" او متقاطع گفت
[ترجمه ترگمان]اون خیلی غیرقابل اعتماده او با عصبانیت گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Several unreliable dealers have been struck off our list of authorized suppliers.
[ترجمه گوگل]چندین فروشنده نامعتبر از لیست تامین کنندگان مجاز ما حذف شده اند
[ترجمه ترگمان] چند تا دلال غیرقابل اعتماد لیست ما رو از suppliers خارج کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Statistics can be notoriously unreliable.
[ترجمه گوگل]آمارها می توانند به طور مشهور غیرقابل اعتماد باشند
[ترجمه ترگمان]آمار می تواند بسیار غیرقابل اطمینان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The local bus service is notoriously unreliable.
[ترجمه گوگل]سرویس اتوبوس محلی به طور مشهور غیرقابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]سرویس اتوبوس محلی بسیار غیرقابل اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was totally unreliable, so she got / was given her marching orders.
[ترجمه گوگل]او کاملاً غیرقابل اعتماد بود، بنابراین دستور راهپیمایی خود را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او کاملا غیرقابل اعتمادی بود، به همین خاطر او دستورها را صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dismissal of the last piece of evidence as unreliable would severely affect our case.
[ترجمه گوگل]رد آخرین مدرک به عنوان غیرقابل اعتماد به شدت بر پرونده ما تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]Dismissal آخرین مدرک تا حدی غیرقابل اعتماد است که به شدت بر مورد ما تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The local hospital care is primitive and unreliable.
[ترجمه گوگل]مراقبت های بیمارستانی محلی ابتدایی و غیرقابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]مراقبت بیمارستان محلی ابتدایی و غیرقابل اطمینان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The mail here's really slow and unreliable.
[ترجمه گوگل]نامه اینجا واقعا کند و غیر قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]این نامه واقعا کند و غیرقابل اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His sudden departure demonstrates that he's unreliable/how unreliable he is.
[ترجمه گوگل]خروج ناگهانی او نشان می دهد که او غیرقابل اعتماد است / چقدر غیرقابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]حرکت ناگهانی او نشان می دهد که او غیرقابل اعتماد است \/ چقدر قابل اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Opinion polls are an unreliable predictor of election outcomes.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ها پیش بینی کننده غیرقابل اعتمادی از نتایج انتخابات هستند
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی ها یک پیش بینی کننده غیرقابل اعتماد نتایج انتخابات هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامعتبر (صفت)
inoperative, invalid, unreliable, irresponsible

نامطمئن (صفت)
unreliable

غیر قابل اطمینان (صفت)
unreliable

غیرقابل اعتماد (صفت)
unreliable

اتکا ناپذیر (صفت)
unreliable

انگلیسی به انگلیسی

• undependable, irresponsible
if people, machines, or methods are unreliable, you cannot trust them or rely on them.

پیشنهاد کاربران

غیر قابل اعتماد
غیر قابل اطمینان
باور نکردنی
بدقول

بپرس