unrecognizable

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: defying recognition.

- He had lost so much weight that he was unrecognizable.
[ترجمه گوگل] آنقدر وزن کم کرده بود که قابل تشخیص نبود
[ترجمه ترگمان] آنقدر وزن کم کرده بود که دیگر قابل شناسایی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The corpses of the prisoners were nearly unrecognizable from the number of bullet wounds they'd received.
[ترجمه گوگل]اجساد زندانیان از تعداد جراحات گلوله ای که دریافت کرده بودند تقریباً غیرقابل تشخیص بود
[ترجمه ترگمان]اجساد مقتولین تقریبا از تعداد زخم هایی که دریافت کرده بودند قابل شناسایی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In our code we scramble letters,so words are unrecognizable.
[ترجمه گوگل]در کد ما حروف را درهم می‌کنیم، بنابراین کلمات غیرقابل تشخیص هستند
[ترجمه ترگمان]در کد ما حروف scramble و کلمات غیرقابل شناسایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The unrecognizable remains of a man had been found.
[ترجمه گوگل]بقایای غیرقابل شناسایی یک مرد پیدا شده بود
[ترجمه ترگمان]باقی مانده های جسد یک مرد را پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was unrecognizable without his beard.
[ترجمه گوگل]او بدون ریش قابل تشخیص نبود
[ترجمه ترگمان]بدون ریش نمی توانست تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The jaws were unrecognizable by this stage, and all the teeth were exposed as isolated teeth.
[ترجمه گوگل]فک ها در این مرحله غیرقابل تشخیص بودند و تمام دندان ها به صورت دندان های ایزوله نمایان می شدند
[ترجمه ترگمان]آرواره هایش در این مرحله غیرقابل تشخیص بودند و دندان های نیش تیزش نمایان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Although it wore a dress, the person was unrecognizable as the face had been skinned.
[ترجمه گوگل]اگرچه لباسی به تن داشت، اما از آنجایی که صورتش کنده شده بود، قابل تشخیص نبود
[ترجمه ترگمان]با آن که لباس پوشیده بود، چهره آن مرد غیرقابل رویت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's unrecognizable as the boy we once knew.
[ترجمه گوگل]او مانند پسری که زمانی می شناختیم غیرقابل تشخیص است
[ترجمه ترگمان]اون به اندازه پسری که یه زمانی می شناختیم قابل شناسایی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The body had been unrecognizable, because decomposition was so far advanced.
[ترجمه گوگل]جسد غیرقابل تشخیص بود، زیرا تجزیه بسیار پیشرفته بود
[ترجمه ترگمان]جسد هنوز قابل تشخیص نبود، زیرا تجزیه تحلیل رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If we were gibbons, our lives would be unrecognizable.
[ترجمه گوگل]اگر ما گیبون بودیم، زندگی ما غیرقابل تشخیص بود
[ترجمه ترگمان]اگر ما gibbons بودیم، زندگی ما قابل شناسایی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Completely shaved, in prison clothes, they were unrecognizable to each other.
[ترجمه گوگل]کاملا تراشیده، با لباس زندان، برای همدیگر غیرقابل تشخیص بودند
[ترجمه ترگمان]کاملا تراشیده بودند، در لباس زندان، دیگر هیچ شباهتی به هم نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The explosion left nothing but small, unrecognizable pieces of the aircraft scattered over the field.
[ترجمه گوگل]این انفجار چیزی جز قطعات کوچک و غیرقابل تشخیص هواپیما در میدان پراکنده باقی نگذاشت
[ترجمه ترگمان]این انفجار چیزی جز قطعات کوچک و غیرقابل تشخیص هواپیما که در زمین پراکنده شده بودند، باقی نگذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Finally there was the unrecognizable specialist equipment, acquired for some particular reason or other, but whose purpose was not apparent.
[ترجمه گوگل]بالاخره تجهیزات تخصصی غیرقابل تشخیصی وجود داشت که به دلایلی خاص به دست آمده بود، اما هدف آن مشخص نبود
[ترجمه ترگمان]بالاخره تجهیزات متخصص قابل تشخیص وجود داشت که به دلایل خاصی به دست آورده بود، اما هدف او واضح و مشخص نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The joy is being unrecognizable from role to role.
[ترجمه گوگل]لذت از نقشی به نقش دیگر غیرقابل تشخیص است
[ترجمه ترگمان]شادی از نقش داشتن در ایفای نقش قابل تشخیص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After the accident, the car was totally unrecognizable.
[ترجمه گوگل]بعد از تصادف، ماشین کاملاً غیرقابل تشخیص بود
[ترجمه ترگمان]بعد از تصادف ماشین کاملا غیرقابل تشخیص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Truly speaking, unrecognizable sweet it all is.
[ترجمه گوگل]واقعاً، همه چیز شیرین غیرقابل تشخیص است
[ترجمه ترگمان]واقعا که حرف زدن قابل ادراک است، قابل شنیدن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cannot be recognized, unidentifiable, indistinguishable
something that is unrecognizable is impossible to recognize or identify.

پیشنهاد کاربران

بپرس