• : تعریف: combined form of receptive. • متضاد: receptive, responsive • مشابه: dull
جمله های نمونه
1. Local law societies were also unreceptive to the idea, although by the narrow margin of 29 against to 25 in favour.
[ترجمه گوگل]انجمن های حقوقی محلی نیز از این ایده استقبال نکردند، اگرچه با اختلاف اندک 29 در مقابل 25 موافق [ترجمه ترگمان]انجمن های قانون محلی نیز با این نظر موافق بودند، هرچند که در حاشیه باریک ۲۹ برابر با ۲۵ % موافق بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. A closed mind unreceptive to new ideas.
[ترجمه ضحی] یک ذهن بسته پذیرای ایده های نو نیست.
|
[ترجمه گوگل]ذهن بسته ای که پذیرای ایده های جدید نیست [ترجمه ترگمان]ذهن بسته به ایده های جدید بستگی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Now, when she saw how unreceptive these two people were, she hoped he would not.
[ترجمه گوگل]حالا وقتی دید که این دو نفر چقدر ناپذیر هستند، امیدوار شد که نپذیرد [ترجمه ترگمان]اما وقتی دید که این دو نفر از کجا آمده اند، امیدوار بود که این کار را نکند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Several prospective buyers had approached Mr Groenink before but, until now, had found him unreceptive.
[ترجمه گوگل]چندین خریدار بالقوه قبلاً به آقای گرونینک مراجعه کرده بودند، اما تا به حال، او را پذیرا نبودهاند [ترجمه ترگمان]چند خریدار جدی پیش از این به آقای Groenink نزدیک شده بودند، اما تا آن زمان او را unreceptive یافته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Jesus was not about to waste a lot of good stuff on unreceptive hearts.
[ترجمه گوگل]عیسی قرار نبود چیزهای خوب زیادی را برای قلب های ناپذیر هدر دهد [ترجمه ترگمان]مسیح در شرف هدر دادن چیزهای خوب روی قلب unreceptive نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Second only to God on their flagships, admirals are unreceptive to orders from anyone.
[ترجمه گوگل]دریاسالارها پس از خدا در گل سرسبدهای خود، دستورات کسی را نمی پذیرند [ترجمه ترگمان]دوم تنها به خاطر خدا on، از هر کسی دستور دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Clomiphene sometimes can alter endometrial thickness, making it thin and unreceptive to implantation.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات کلومیفن می تواند ضخامت آندومتر را تغییر داده و آن را نازک و غیرقابل لانه گزینی کند [ترجمه ترگمان]Clomiphene گاهی اوقات می تواند ضخامت endometrial را تغییر دهد و آن را لاغر و unreceptive کند تا عمل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Intolerant of the beliefs and opinions of others; stubbornly unreceptive to new ideas.
[ترجمه گوگل]عدم تحمل عقاید و عقاید دیگران؛ سرسختانه نسبت به ایده های جدید ناپذیرنده است [ترجمه ترگمان]Intolerant عقاید و عقاید دیگران؛ سرسختانه به ایده های جدید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It's much better to finish old business during a void Moon time-period than to try and push your agenda onto unreceptive friends, colleagues or family members.
[ترجمه گوگل]خیلی بهتر است که کسب و کار قدیمی را در یک دوره زمانی ماه باطل به پایان برسانید تا اینکه سعی کنید برنامه خود را به دوستان، همکاران یا اعضای خانواده ناپذیرنده کنید [ترجمه ترگمان]بهتر است کار قدیمی خود را در طی یک دوره زمانی خالی از ماه تمام کنید تا تلاش کنید و دستور کار خود را بر روی دوستان، همکاران و اعضای خانواده تان فشار دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Admission officers at such places tend to be especially unreceptive to applicants who seem to believe that being a "computer jock" is all the credentials they need for admission.
[ترجمه گوگل]افسران پذیرش در چنین مکانهایی بهویژه نسبت به متقاضیانی که به نظر میرسد بر این باورند که «جوک رایانهای» بودن تمام مدارکی است که برای پذیرش نیاز دارند، بیتوجه هستند [ترجمه ترگمان]افسران پذیرش در چنین مکان هایی به ویژه به متقاضیانی که به نظر می رسد اعتقاد دارند که یک \"کمدین اینترنتی\" است، تنها مدارکی است که آن ها برای پذیرش نیاز دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. But the doubts about meaning that behaviorism imposes make me unreceptive to others of the commonly accepted abstract objects: to properties and to propositions.
[ترجمه گوگل]اما شک و تردید درباره معنایی که رفتارگرایی تحمیل می کند، مرا نسبت به اشیاء انتزاعی رایج پذیرفته شده، یعنی خصوصیات و گزاره ها، غیرقابل پذیرش می کند [ترجمه ترگمان]اما تردیدهایی در مورد این که \"behaviorism\" من را وادار می کند تا به دیگران از اشیا انتزاعی که عموما پذیرفته می شوند، مربوط شود: به اموال و پیشنهادها [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید