1. I felt my stomach tighten, unreason bubbling, rising.
[ترجمه گوگل]احساس کردم شکمم سفت شده، بی دلیل حباب می کند، بالا می آید
[ترجمه ترگمان]احساس کردم شکمم منقبض می شود، اما در عین حال از جا بلند می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Like Susan Jacoby's "The Age of American Unreason" and Adam Winer's "How Dumb Are You?
[ترجمه گوگل]مانند «عصر بی دلیل آمریکایی» سوزان جاکوبی و «چقدر خنگی» آدام وینر؟
[ترجمه ترگمان]مانند سوزان Jacoby \"عصر of آمریکایی\" و \"آدام winer\" چگونه شما هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It is a hydra - headed tree of unreason with a thousand roots.
[ترجمه گوگل]درختی است با سر بیعقل و هزار ریشه
[ترجمه ترگمان]این یک درخت مو بور of که هزار تا ریشه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Feyerabend advocates that reason and unreason both have rights to speak. He encourages various lifestyles and cultures.
[ترجمه گوگل]فایرابند طرفدار این است که عقل و بیعقل هر دو حق صحبت دارند او سبک های زندگی و فرهنگ های مختلف را تشویق می کند
[ترجمه ترگمان]Feyerabend مدافع عقل و منطق هردو حق دارند حرف بزنند او سبک زندگی و فرهنگ های مختلف را تشویق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. In The Power of Unreason, a Demos report released last Sunday, we looked at the role of conspiracy theories in extremist groups, violent ideologies and radical doctrine.
[ترجمه گوگل]در «قدرت بیعقل»، گزارش Demos که یکشنبه گذشته منتشر شد، به نقش تئوریهای توطئه در گروههای افراطی، ایدئولوژیهای خشونتآمیز و دکترین رادیکال پرداختیم
[ترجمه ترگمان]در قدرت of، یک گزارش Demos که در یکشنبه گذشته منتشر شد، به نقش نظریه های توطئه در گروه های افراط گرا، ایدئولوژی های خشونت و دکترین رادیکال نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The forces of unreason destroy one another in futile strife.
[ترجمه گوگل]نیروهای نابخردانه در نزاع بیهوده یکدیگر را نابود می کنند
[ترجمه ترگمان]نیروهای of یکدیگر را در نزاع بی هوده نابود می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Therefore, the tension of the reason and unreason in the activities of science and technology should be dialectically held in a visual field of the history.
[ترجمه گوگل]بنابراین تنش دلیل و بیعقلی در فعالیتهای علم و فناوری را باید بهطور دیالکتیکی در یک میدان بصری تاریخ نگه داشت
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تنش دلیل و unreason در فعالیت های علم و فن آوری باید در زمینه تصویری از تاریخ در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It is that of the embodiment of evil, of pathological hatred and unreason.
[ترجمه گوگل]این تجسم شر، نفرت بیمارگونه و بی دلیلی است
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه شیطانی از نفرت و unreason است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In some ages, such people lived lonely, difficult, misunderstood lives amid the unreason around them.
[ترجمه گوگل]در برخی اعصار، چنین افرادی در میان بیعقلانی اطرافشان، زندگیهایی تنها، دشوار و با سوء تفاهم داشتند
[ترجمه ترگمان]در بعضی از سنین، این مردم زندگی منزوی، دشوار و نادرست را در میان the دور و بر خود زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Up to now, Obama has not responded well to this onslaught of unreason.
[ترجمه گوگل]تا کنون، اوباما به این هجوم بی دلیل پاسخ خوبی نداده است
[ترجمه ترگمان]تا کنون، اوباما به این حمله غیرمنطقی پاسخ نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Such, lack of global awareness is annoying Susan Jacoby, author of "The Age of American Unreason. " Ms.
[ترجمه گوگل]چنین نبود آگاهی جهانی، سوزان جاکوبی، نویسنده کتاب «عصر بیعقل آمریکایی» را آزار میدهد
[ترجمه ترگمان]این گونه، فقدان آگاهی جهانی، سوزان Jacoby، نویسنده کتاب \"عصر of آمریکایی\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Under the influence of headlines and panicky print, the contagion of unreason can easily spread through a settled community.
[ترجمه گوگل]تحت تأثیر تیترها و چاپ وحشتناک، سرایت بی دلیلی می تواند به راحتی در یک جامعه مستقر گسترش یابد
[ترجمه ترگمان]با نفوذ روزنامه ها و چاپ و انتشار وحشت، سرایت of می تواند به آسانی از طریق یک جامعه ساکن گسترش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Some religions shun the cards, and the scientific establishment condemns them as symbols of unreason, a holdover from an unenlightened past.
[ترجمه گوگل]برخی از مذاهب از کارتها دوری میکنند، و نهادهای علمی آنها را بهعنوان نمادهای بیعقلی، بازماندهای از گذشتهای ناروشن، محکوم میکنند
[ترجمه ترگمان]برخی از مذاهب از این کارت ها اجتناب می کنند، و موسسه علمی آن ها را به عنوان نماد of، a از گذشته unenlightened محکوم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I was a young girl, a virgin, and therefore men denied me rationality just as they denied it to all those who were not exactly like themselves, in all their unreason.
[ترجمه گوگل]من یک دختر جوان بودم، یک باکره، و بنابراین مردان عقلانیت را از من دریغ کردند، همانطور که آن را از همه کسانی که دقیقاً شبیه خودشان نبودند، با تمام بی دلیلی خود انکار کردند
[ترجمه ترگمان]من یک دختر جوان بودم، یک باکره، و به همین دلیل مردان از من خواهش می کردند که آن را به همه کسانی که دقیقا مثل خودشان نیستند انکار کنند، در همه unreason
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. When all is said and done, how do we not know but that our own unreason may be better than another's truth?
[ترجمه گوگل]وقتی همه چیز گفته می شود و انجام می شود، چگونه نمی دانیم که بی دلیلی خودمان ممکن است بهتر از حقیقت دیگری باشد؟
[ترجمه ترگمان]اگر همه چیز گفته شود و انجام شود، ما چگونه می دانیم که چه طور ممکن است غیرمنطقی ما بهتر از یک حقیقت دیگر باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید