unraveler

پیشنهاد کاربران

حل کننده، بازکننده گره ها
فردی که گره ها را باز می کند، مسائل پیچیده را حل می کند، یا چیزی را روشن می سازد.
مترادف؛
problem solver, decipherer, analyst, investigator, disentangler
مثال؛
"She is an expert unraveler of complex legal cases. " ( او متخصص حل پرونده های پیچیده حقوقی است. )
...
[مشاهده متن کامل]

"The detective was a brilliant unraveler of mysteries. " ( کارآگاه یک رمزگشای درخشان معماها بود. )
"As a historian, he is an unraveler of forgotten truths. " ( به عنوان یک تاریخ دان، او کشف کننده حقایق فراموش شده است. )