1. unquestioning obedience
اطاعت بی چون و چرا
2. It is conflict and not unquestioning agreement that deeps freedom alive. In a free country there will always be coflicting ideas, and this is a source of strength.
[ترجمه گوگل]این تضاد است و نه توافق بی چون و چرا که آزادی را زنده می کند در یک کشور آزاد همیشه ایده های متضاد وجود خواهد داشت و این منبع قدرت است
[ترجمه ترگمان]این جنگ است و نه به توافق بی چون و چرا که آزادی در اعماق دریا زنده است در کشوری آزاد همیشه ایده های coflicting وجود دارد و این یک منبع قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Isabella had been taught unquestioning obedience.
[ترجمه گوگل]به ایزابلا اطاعت بی چون و چرا آموخته بود
[ترجمه ترگمان]ایزابلا بی چون و چرا اطاعت بی چون و چرا را آموخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He demands unquestioning obedience from his soldiers.
[ترجمه گوگل]او اطاعت بی چون و چرای سربازان خود را می طلبد
[ترجمه ترگمان]از سربازان خود اطاعت بی چون و چرا را می طلبد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He demands unquestioning obedience from his followers.
[ترجمه گوگل]او از پیروان خود اطاعت بی چون و چرا می خواهد
[ترجمه ترگمان]او به اطاعت بی چون و چرا از پیروان خود نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He acts in unquestioning obedience to the orders of his superior.
[ترجمه گوگل]او در اطاعت بی چون و چرا از دستورات مافوق خود عمل می کند
[ترجمه ترگمان]او در اطاعت بی چون و چرا به دستورها مافوق خود عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Like all tyrannical leaders, he demanded unquestioning obedience from his followers.
[ترجمه گوگل]او مانند همه رهبران ظالم، اطاعت بی چون و چرای پیروان خود را خواستار شد
[ترجمه ترگمان]او نیز مانند همه رهبران مستبد از پیروان خود اطاعت بی چون و چرای می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. An unquestioning acceptance of the traditional academic curriculum, and vague aspirations about Mary Smith, would no longer do.
[ترجمه گوگل]پذیرش بی چون و چرای برنامه درسی آکادمیک سنتی، و آرزوهای مبهم در مورد مری اسمیت، دیگر جواب نمی دهد
[ترجمه ترگمان]پذیرش بی چون و چرا برنامه درسی تحصیلی سنتی و آرمان های مبهم در مورد مری اسمیت دیگر نمی توانست انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They are also used to unquestioning deference to their own leaders, be they family, clan or tribe.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین به احترام بی چون و چرای رهبران خود اعم از خانواده، قبیله یا قبیله عادت دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین به احترام بی چون و چرا نسبت به رهبران خود، خانواده، قبیله یا قبیله خود استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Perhaps, accustomed to Francis, she'd become unquestioning about others' ways of life.
[ترجمه گوگل]شاید، او که به فرانسیس عادت کرده بود، در مورد شیوه های زندگی دیگران بی چون و چرا شده بود
[ترجمه ترگمان]شاید، که به فرانسوا عادت داشت، در مورد شیوه های زندگی دیگران نیز بی چون و چرا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This can lead to unquestioning acceptance of what is really a hypothetical diagnosis.
[ترجمه گوگل]این می تواند به پذیرش بی چون و چرای آنچه واقعاً یک تشخیص فرضی است منجر شود
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به پذیرش بی چون و چرای آن چیزی شود که واقعا یک تشخیص فرضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. His life had been spent in unquestioning subservience, first to his parents and then to his elder brother.
[ترجمه گوگل]زندگی او در اطاعت بی چون و چرا، ابتدا به پدر و مادر و سپس به برادر بزرگترش سپری شده بود
[ترجمه ترگمان]زندگی او در subservience بی چون و چرا، نخست به پدر و مادرش و سپس به برادر بزرگش سپرده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He just went with it, unresisting and unquestioning.
[ترجمه گوگل]او فقط با آن رفت، بدون مقاومت و بی چون و چرا
[ترجمه ترگمان]اون فقط با اون رفت و بی چون و چرا بی چون و چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Down deep, Clive was unimaginative, inactive, petty, unquestioning.
[ترجمه گوگل]در اعماق، کلایو بی خیال، غیرفعال، کوچک و بی چون و چرا بود
[ترجمه ترگمان]عمیق پایین، کلایو بدون فکر، بدون هیچ کاری، پست و بی چون و چرا عاری از تخیل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Since we live in an age of such unquestioning faith in the virtues of innovation, there can develop in companies a strongly one-sided system of rewards.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که ما در عصری زندگی می کنیم که چنین ایمان بی چون و چرای به فضایل نوآوری دارد، می تواند در شرکت ها یک سیستم پاداش یک طرفه قوی ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ما در عصری با چنین اعتقادی unquestioning در فضایل نوآوری زندگی می کنیم، در شرکت ها یک سیستم یک طرفه پاداش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید