unquestionably


مسلما، محققا، بدون شک

جمله های نمونه

1. Unquestionably, the challenge of the home computer means we all should consider how we can control it, so that it won't control us.
[ترجمه گوگل]بدون شک، چالش رایانه خانگی به این معنی است که همه ما باید در نظر داشته باشیم که چگونه می توانیم آن را کنترل کنیم، تا ما را کنترل نکند
[ترجمه ترگمان]مسلما چالش کامپیوتر خانگی به این معنی است که همه باید در نظر بگیریم که چگونه می توانیم آن را کنترل کنیم، به طوری که کنترل ما را به دست نخواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They have seen the change as unquestionably beneficial to the country.
[ترجمه گوگل]آنها این تغییر را بدون شک برای کشور مفید دانسته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها این تغییر را بدون شک برای کشور مفید می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Eiffel Tower is unquestionably one of Paris's most familiar landmarks.
[ترجمه گوگل]برج ایفل بدون شک یکی از آشناترین مکان های دیدنی پاریس است
[ترجمه ترگمان]برج ایفل یکی از معروف ترین نقاط پاریس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is unquestionably the best tennis player in England.
[ترجمه گوگل]او بدون شک بهترین تنیسور انگلیس است
[ترجمه ترگمان]مسلما او بهترین بازیکن تنیس در انگلستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was unquestionably a step in the right direction.
[ترجمه گوگل]بدون شک گامی در مسیر درست بود
[ترجمه ترگمان]بی تردید یک قدم در جهت درست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The driver was unquestionably in the wrong.
[ترجمه گوگل]راننده بدون شک در اشتباه بود
[ترجمه ترگمان]راننده بی تردید در اشتباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unquestionably, some migraine patients do not benefit from or can not tolerate either of the above classes of drugs.
[ترجمه گوگل]بدون شک، برخی از بیماران میگرنی از هیچ یک از گروه‌های داروی فوق بهره نمی‌برند یا نمی‌توانند تحمل کنند
[ترجمه ترگمان]بی شک برخی بیماران میگرن از هیچ کدام از رده های بالای مواد مخدر بهره مند نمی شوند و یا نمی توانند آن ها را تحمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This estimate seems to me to be unquestionably too high.
[ترجمه گوگل]به نظر من این تخمین بدون شک خیلی زیاد است
[ترجمه ترگمان]این برآورد به نظر من بی شک زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Although work is an unquestionably powerful source of male identity and satisfaction, family is equally strong.
[ترجمه گوگل]اگرچه کار منبع بی‌تردید هویت و رضایت مردانه است، خانواده نیز به همان اندازه قوی است
[ترجمه ترگمان]اگرچه کار منبع قوی برای هویت و رضایتمندی مردان است، اما خانواده به همان اندازه قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But Marc-Andr Hamelin's new recital unquestionably deserves a place right alongside them.
[ترجمه گوگل]اما رسیتال جدید مارک آندر هاملین بی‌تردید شایسته جایگاهی درست در کنار آنهاست
[ترجمه ترگمان]اما \"مارک -\" (مارک Andr)بدون شک سزاوار یک مکان مناسب در کنار آنهاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unquestionably, the physical measures and publicity have resulted in considerable success in achieving this most crucial aim of environmental traffic management.
[ترجمه گوگل]بدون شک، اقدامات فیزیکی و تبلیغات منجر به موفقیت قابل توجهی در دستیابی به این مهم ترین هدف مدیریت ترافیک زیست محیطی شده است
[ترجمه ترگمان]بی شک، اقدامات فیزیکی و تبلیغات منجر به موفقیت قابل توجهی در دستیابی به این هدف بسیار مهم مدیریت ترافیک محیط زیست شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Indeed, some of the individuals cited above would unquestionably find themselves at odds with certain of our conclusions.
[ترجمه گوگل]در واقع، برخی از افرادی که در بالا به آنها اشاره شد، بدون شک خود را در تضاد با برخی از نتایج ما خواهند یافت
[ترجمه ترگمان]در واقع، برخی از افراد ذکر شده در بالا بدون شک خود را با برخی از نتیجه گیری های ما تطبیق می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For Mountbatten it was unquestionably a great personal triumph.
[ترجمه گوگل]برای Mountbatten بدون شک این یک پیروزی شخصی بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]زیرا مسلما پیروزی بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is unquestionably a star.
[ترجمه گوگل]او بدون شک یک ستاره است
[ترجمه ترگمان]او بی تردید یک ستاره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an indisputable manner, irrefutably, undeniably, certainly

پیشنهاد کاربران

بی گمان. بی تردید. بطور یقین. مسلما
مثال:
The driver was unquestionably in the wrong.
راننده مسلما تخلف کرده بود.
مطلقا
بی چون و چرا
بدون شک

بپرس